امروزه بسیاری از ارزش های ما تغییر کرده وبه نوعی از اسلام عزیز فاصله گرفته است.
به تعبیر دیگر در تشخیص ارزش ها دچار اشتباه شده ایم و آن چیزی که اسلام عزیزی که پیگیر نیاز های فطری حقیقی و ماندگار ماست ارزش می داند، گم کرده ایم و چیزهایی را در تفکرات و اعتقادات خود جایگزین کرده ایم که در حقیقت از ارزش بالایی برخوردار نیست و ملاک اصلی ارزش را دارا نمی باشد.
واژه هایی مثل محبوبیت، قدرتمند بودن و به طور کلی پیشرفت از خواسته های فطری و صحیح انسان است که بسیاری از مردم در تشخیص مصداق آن دچار اشتباه شده اند و آنرا در قدرت جسمی داشتن فن مبارزه و غلبه بر دیگران می دانند و همین امر باعث شده که افرادی که به عنوان صاحبان قدرت و این فنون شناخته می شوند را الگوی خود قرار دهند. عکس و پوستر آنها را بر در و دیوار نصب کنند غافل از اینکه قدرت به معنای حقیقی کلمه فقط زور بازو و قدرت جسمی نیست(اگر چه قسمی از آن هست).
2قدرت داریم، یکی قدرت جسمی و دیگری قدرت روحی. به تعبیر دیگر یک جسم قوی داریم یک روح قوی. اگر مقایسه ای بکنیم بین افرادی که به عنوان صاحب قدرت جسمی شناخته می شوند با افرادی که به عنوان صاحب قدرت روحی شناخته می شوند خواهیم دید که افرادی که داری روح قوی بوده اند تاثیر و محبوبیت بیشتری در عالم و در دلها داشته اند.
تاثیر ونقش افرادی همچون بروسلی را در عالم و تاریخ ملاحظه کنید وتاثیر و نقش شخصیتی همچون امام خمینی (ره) را، آن وقت خواهید دید که نقشی که امام(ره) داشته اند تا نقشی که طرف مقال داشته چقدر فرق می کند و ارزش کدام بیشتراست.
تاثیری که امام (ره) داشت و کار بزرگی که کرد آیا به خاطر جسم قوی بود یا روح قوی؟ امام (ره) ماندگار و محبوب دلها شد یا دیگرانی که جسم قوی داشتند؟؟
این بخاطر این است که ارزش حقیقی از آن روح است نه جسم و چون روح ماندگار است و نابود شدنی نیست آنچه که متعلق به روح است ماندگار است و ارزش حقیقی هم از آن اوست و در نقطه ی مقابل جسم نابود شدنی است و آنچه(مثل قدرت و زور بازو و زیبایی و ...) متعلق به او باشد هم به تبع او نابود شدنی است و نکته ی دیگر آن است که این روح انسان است که در عالم تاثیر ماندگار می گذارد.
امام(ره) با روح قوی توانست قلوب مؤمنین را گرداگرد هم جمع کند و انقلابی بی نظیر در تاریخ رقم بزند نه با قدرت جسمی و زور.
البته اگر کسی همچون امیرالمومنین علی(علیه السلام) هم قدرت روحی بالایی داشته باشند و هم قدرت جسمی این درجه بالاتری از کمال است ولیکن ارزش و محبوبیت و قربی که ایشان دارند به خاطر قدرت جسمی آنها نیست واگر به قدرت جسمی ایشان توجهی می شود بخاطر این است که قدرت جسمی ایشان در تحت فرمان قدرت روحی در مسیر درست(همچون جهاد در راه خدا) به کار رفته است.
افرادی مثل پوریای ولی اگر در تاریخ ماندگار شدند بخاطر قدرت جسمی آنها نبوده بلکه بخاطر این بوده که در کنار جسم قوی روحی قوی تر از جسمشان داشتند روح قدرتمندی که به او کمک می کند نفس اماره را به زمین بزند و خفت شکست در مقابل مردم را به بهای شاد کردن مادر حریفش قبول کند. روحی که دستور می دهد شکست بخور تا نفس تو شکسته شود.
امروزه آنقدر که ما به کسب قدرت جسمی می پردازیم به کسب قدرت روحی نمی پردازیم و آنقدر سرگرم کسب قدرت جسمی شده ایم که کسب قدرت روحی را فراموش کرده ایم و این است که باعث زیان و حسرت ماست و الا اگر کسی در کنار جسم قوی روحی قوی نیز داشته باشد این عین کمال است و نه تنها ضرر نکرده بلکه بهترین سود را برده ایم. اما قدرت جسمی منهای قدرت روحی ذره ای ارزش و بها ندارد و در آینده فراموش شدنی و نابود شدنی است.
امروزه پهلوان و مرد آهنین را کسانی می دانند که هیکلی بزرگ و ورزیده داشته باشد و بتواند برخلاف مردم عادی وزنه ها و بارها و وسایل سنگین را جابجا کند اما آیا حقیقیت که همان دین باشد این چنین نظری دارد؟
برای نمونه به داستان زیر توجه بفرمایید:
روزی جوانانی دور هم جمع شده بودند و مشغول مسابقه و زور آزمایی بودند و سنگ بزرگی را در میان گذاشته بودند و هر کس می توانست سنگ را بیشتر از جای خود تکان دهد او را قهرمان محسوب می کردند و قوی ترین مرد اعلام می کردند.
پیامبر مکرم اسلام(ص) از آنجا عبور می کردند. سؤال کردند که چه می کنید؟
گفتند: داریم زورآزمایی می کنیم ببینیم چه کسی قوی تر است.
حضرت فرمودند: می خواهید من بگویم چه کسی از شما قوی تر است؟
گفتند چه چیزی از این بهتر که پیامبرخدا بین ما قضاوت کند.
آنها منتظر بودند که حضرت چه کسی را به عنوان قوی ترین اعلام کند و عده ای منتظر بودند که حضرت دست آنها را به عنوان قوی ترین مرد و مرد آهنین بالا ببرند.
در این هنگام حضرت فرمودند: قوی ترین شما کسی است که اگر از یک چیزی خوشش آمد و مجذوب آن شد علاقه به آن چیز او را از مدار حق و انسانیت خارج نکند و به زشتی آلوده نسازد و اگر در موردی عصبانی شد به کسی ظلم نکندو تسلط برخویشتن را حفظ کند و جز حقیقت نگوید و کلمه ای دروغ و دشنام بر زبان جاری نکند و اگر صاحب نفوذ و قدرت شد و دست او باز شد زیاده از میزانی که استحقاق دارد دست درازی نکند.(1)در این داستان به وضوح حضرت تصریح می کنند که قدرت حقیقی قدرت روحی است نه قدرت جسمی و آن چیزی که در منظر دین به عنوان قدرت ارزش دارد قدرت روحی و تسلط بر نفس اماره است.
با این حساب مرد آهنین کسی است که جلوی خواهش های منفی نفسش با قدرت بایستد و آنجایی که نفس اماره اش قصد دارد او را مجبور به کاری خلاف عقل و شرع کند مقتدرانه او رابه زمین بزند و بر او چیره شود، نه اینکه در میادین مختلف ورزشی و سیاست و قدرت و ریاست از دیگران جلو باشد.
ورزشکاران و پهلوانان ما چقدر از روح قوی برخوردار هستند؟
سیاست مداران ما تا چقدر فریفته ی پست و مقام خود نمی شوند؟ آیا آنگونه هست که باوجود نفوذ و قدرتشان بر علیه کسی که با آنها مخالف است و اختلاف سلیقه دارد رفتار نکنند؟
آیا وقتی خشمگین می شویم قدرت داریم جلوی خشم خود را بگیریم و خشم خود را در کلام و رفتار ابراز نکنیم، چه در محیط خانه چه در محیط کار و ....؟
نتیجه
قدرتمند حقیقی کسی است که روح قوی ای داشته باشد و تسلط برنفس اماره داشته باشد و مهار نفس خویش را در دست گرفته باشد و مالک نفسش باشد و عقل باشد که به نفسش فرمان می دهد نه اینکه نفسش مالک او باشد و به او فرمان بدهد.
قهرمانان حقیقی و مردان آهنین واقعی کسانی بودند که بر روی لذت ها و خوشی های دنیا چشم بستند و جان خویش را فدا کرده و تقدیم خدا کردند تا ما اسیر نفس خویش نباشیم.
چه خوب است به جای چسباندن عکسهای شخصیتهایی که الان محبوب می دانند، بر در دیوار عکس قهرمانان واقعی که همان شهداء و امام شهداء و نائب برحقش امام خامنه ای است را بر در و دیوار نصب کنیم تا ارزش حقیقی را گم نکنیم.
مردان آهنین شهداء هستند.
السلام علی من اتبع الهدی
.................................................................................................
پی نوشت
(1)داستان راستان استاد شهید مطهری(ره)