مسئله زنان و خانواده در رسانه و یا رسانه و جنسیت از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است. در این زمینه، از یک سو شاهد اعتراضات فراوانی از سوی گفتمانهای فمینیستی هستیم که بازتولید نقشها و کلیشههای جنسیتی را در رسانهها و به خصوص تلویزیون مورد نقد و چالش قرار میدهند و از سوی دیگر شاهد انتقادات گستردة دیگری هستیم که بر ناسازگاری محتوای سریال های تلویزیونی، آگهی های تبلیغاتی و برخی برنامه های رسانه ملی با آموزه های دینی و اقتضائات بومی، فرهنگی جامعه تاکید دارند. سبک زندگی رسانه ای شده امروزین با تولید تصاویر و مدل هایی از واقعیت که بطور روزافزونی جای «واقعیت» را می گیرند، به تجربه بشری شکل می دهند. در واقع «رسانه ها فقط مدل هایی از واقعیت را منعکس می کنند و از این طریق اقدام به ذهنیت سازی می مایند در میان اندیشمندان علوم اجتماعی، زیمل، سبک زندگی را نماد فردیت برتر، وبلن، آن را نماد ساز وکار روحی و عادات فکری، وبر و بسیاری، با الهام از وبر، این مفهوم را نماد منزلت اجتماعی، بوردیو، گیدنز و جمعی از اندیشمندان متاخرتر آن را نماد «هویت» فردی و اجتماعی می دانند .
انتقال ارزش ها و سبک زندگی در برنامه های تلویزیونی با ظرافت تمام (به عنوان مثال از طریق کلمات، حرکات، موسیقی، ابزار و وسایل مورد استفاده در برنامه، تکنیک های خاص تصویری، نوع لباس و ...) و در لابه لای برنامه ها پوشیده و مستور است و افراد با شیوه های مختلفی چون همانندسازی و تقلید، ارزش ها و سبک زندگی نمایش داده شده را درونی می کنند. به این ترتیب، «سریال های تلویزیونی به طور غیر مستقیم، امّا مؤثر و پنهان برتمامی وجوه زندگی مادی و معنوی خانواده ها تأثیر گذارند» . نوع پوشش و آرایش بازیگران، منازل و مکان هایی که در آنها بازی می کنند، وسایل نقلیه ای که سوار می شوند، مواد غذایی که مصرف می کنند و ... همه و همه ناخواسته می تواند ذوق و سلیقه و سبک زندگی مخاطب را در مصرف کالا و خدمات شکل دهد و سبک زندگی مصرفی را در مخاطب نهادینه سازند.
یکی از برنامه های تلویزیونی که بینندگان را بیشتر در معرض این تأثیرات قرار می دهد، سریال ها هستند که طی سال های اخیر به نسبت گذشته تعداد بیشتری از آنها تهیه و پخش شده و در آنها بیشتر مسائل خانوادگی و اجتماعی جامعه امروز مطرح و بیان می شود. «زنان مهم ترین مخاطبان سریال های خانوادگی تلویزیون به شمار می آیند، از این رو سازندگان این نوع سریال ها با ترفندهای مختلف برای جذب این گروه تلاش می کنند» . گرچه رسانهی ملی به دلیل اینکه به نوعی صدای نظام جمهوری اسلامی قلمداد میشود، سعی داشته است ارزشهای دینی را به مخاطبان خود منتقل کند و در مقایسه با برنامههای تلویزیونی دیگر کشورهای اسلامی، برنامههای عفیفانهتری ارائه دهد، اما عملکرد آن در حوزهی خانواده انتقادهایی را نیز متوجه خود کرده است:
1. تضعیف تمایز و هویت جنسیتی:
«هویت جنسیتی تصویر و احساسی است که زن یا مرد از زن بودن یا مرد بودن خود دارد و نیز انتظاراتی است که از خود به عنوان یک جنس متمایز و متفاوت با جنس دیگر دارد» . بازنمایی رسانه ای جنسیت می تواند منجر به تمایز هویت جنسیتی مردانه و زنانه یا آمیختگی آنها کمک کند. به نظر میرسد رسانهی ملی به دو صورت به رواج این ایده در برنامههای خود دامن زده است: از طرفی با پخش فیلمها و سریالهای آمریکایی، اروپایی این پیام را به مخاطب خود القا کرده و از سوی دیگر با ساخت سریالهای ایرانی، که متأثر از فضای سریالهای غربی است، موجب تضعیف این تمایز گشته است .
متأسفانه در تلویزیون بارها شاهد این بودهایم که در سریالها تصویر درستی از هویت مردانه و زنانه نمایش داده نشده است. ناگفته نماند حفظ این تمایزات، که از موارد مؤکد نگاه اسلامی به جنسیت است، به هیچ وجه به معنای تبعیض جنسیتی و نگاه فرادستـفرودست به دو جنس نیست. در بسیاری از برنامههای صدا و سیما، به دلیل رسوب ارزشها و انگارههای مدرن، الگوهایی از رفتار میان افراد خانواده به نمایش گذاشته میشود که پیامد آن تقویت انگاره های غربی در نفی مطلق تمایزهای جنسیتی در خانواده است. حجم وسیعی از سریالها و فیلمهای تلویزیونی خریداری شده از دیگر کشورها، که به نظر میسد بیشترین تأثیر فرهنگی را بر جوانان ما دارند، به ارائه تصویری میپردازد که با ویژگیهای خانوادههای ایرانی ناسازگار است. بخشی از رفتارهای صدا و سیما ارائه تصویر زنان در قالب مشاغل مدرن است. حضور زنان در نقش پلیس، کارآگاه و یا حضور در مشاغل سخت و زیانآور با ارائه الگوهای رفتاری و ویژگیهای فیزیکی غیرزنانه در برنامههای تلویزیونی تولید داخل روز به روز بیشتر میشود.
2. تبلیغ الگوی خاصی از خانواده: رسانه ملی چه الگویی از خانواده را ارائه می¬دهد؟ پاسخ به این پرسش اگرچه نیازمند بررسی دقیق و موشکافانه برنامه¬های سیماست اما یک نگاه اجمالی نشان می دهد در اغلب سریال ها، خانواده هایی با سبک زندگی طبقه متوسط به بالا به تصویر کشیده می¬شود. کثرت ارایه این تیپ از خانواده در رسانه ملی باعث شده است که به تدریج این سبک از زندگی توسط خانوادههای ایرانی اعم از شهری و روستایی بازتولید شود، به گونهای که بیان و پذیرش نقدهای وارد بر این سبک با دشواری¬هایی مواجه شده است. تمام آنچه تاکنون دربارة آسیبهای رسانه دربارة مسایل مربوط به حوزه زنان و خانواده گفته شد، در این سبک از زندگی خانواده متوسط شهری دیده میشود.
2.1. خانواده متوسط شهری، کم جمعیت است: خانواده متوسط شهری، به خلاف واقعیت عینی آن، بسیار کوچک نشان داده میشود. تیپ رایج در این خانوادهها متشکل از یک زوج است که در پارهای از موارد این خانوادهها دارای یک یا دو فرزند هستند. ارتباط خانوادهها با بستگان و آشنایان به میزانی است که خانوادهها و بستگان در پیشبرد داستان نقشی حاشیهای را بهعهده دارند. در این خانوادهها، از مشقت وجود فرزندان زیر سهسال و سالمندان بیمار و عصبی خبری نیست.
2.2. دکوراسیون منزل مدرن است: فضای عمومی خانهها و دکوراسیون منازل اغلب از الگوی واحدی تبعیت میکند. آپارتمانی مدرن (حداقل دارای 2 اتاق خواب) با دکوراسیونی جذاب که هیچ نشانی از بینظمیهای رایج در اغلب خانوادههای ایرانی در آن وجود ندارد.
2.3. خانواده متوسط شهری دغدغه معاش ندارد: اشتغال و امرار معاش در همه جوامع و از جمله کشور ما از جمله مهمترین مسئولیتهای هر فرد به خصوص افراد سرپرست خانواده است. در عین حال امرار معاش برای عموم طبقات جامعه عملی مشقتآور نیز محسوب میشود. ارایه الگویی صحیح از خانواده در گرو بازتولید مشقت موجود در کسب و امرار معاش است. این امر از یک سو نسل جوان را آماده پذیرش مشقتهای موجود در عرصه بازار کار و تلاش میکند و از سویی دیگر به بسیاری از رفتارهای دیگر از جمله گذراندن اوقات فراغت، جنبه معقول و منطقی میبخشد. رسانه ملی در تصویر ارایه شده از خانواده نسبت به مشقت موجود در کسب و کار و امرار معاش غفلت میورزد و ناخودآگاه تصویری از خانواده را بازتولید میکند که افراد آن دائماً در حال روزمرگی و خوش باشیاند.
2.4. جوانان در خانواده رسانهای همگی دانشجو هستند: پیامد حداقلی این الگوسازی، طردشدن گروهها و جمعیتهایی از جوانان (اعم از دختر و پسر) است که یا وارد دانشگاه نشدهاند و یا در برخی رشتههای خاص تحصیل نمیکنند طبیعی است دامنة این طردشدگی، بسیاری از حوزههای اجتماعی، از جمله هنجارهای حاکم بر ازدواج و طلاق جوانان را، متأثر میسازد.
3. تغییر در سبک زندگی و منش اقتصادی خانوادهها: محورهای بازنمایی اقتصاد خانواده در برنامه های سیما عبارت اند از: نحوه کسب درآمد خانواده، مدیریت هزینه خانواده، تربیت اقتصادی فرزندان، آینده نگری اقتصادی . رسانه ملی از سویی نسبت به مقوله هایی چون مشاغل خانگی و تلاس برای کسب درآمد حلال و بطور کلی ترویج روحیه کار و تولید در خانواده کم توجه بوده است و از سوی دیگر بصورت خواسته یا ناخواسته در برنامه های مختلف از جمله سریال ها و تبلیغات بازرگانی موجب ترویج تجملگرایی و مصرف گرایی شده است.
4. آشفتگی در ارائه الگویی مناسب از شخصیت زن: بازنمایی شخصیت زن در سریال های طنز، سریال های خانوادگی، آگهی های تبلیغاتی و برنامه های ترکیبی دارای مولفه¬های مختلف و البته متناقضی است که با در کنار هم قرار دادن آنها به الگویی مشخص نمی رسیم. به عنوان مثال در برنامه «خانمی که شما باشی» مهم ترین الگوهای تکرار شونده در قسمت های مختلف آن عبارت اند از برجسته سازی ویژگی های زنانه در مقابل جنس مخالف، تقابل جنسیتی، تضعیف نقش مردان، به سخره گرفتن تقسیم کار عرف و در آگهی¬های بازرگانی رسانه ملی همان نقش هایی به زنان داده می-شود که در آگهی های تبلیغاتی کشورهای غربی؛ و در هر دوی اینها زنان برای فروش بیشتر کالاها و خدمات مورد استفاده ابزاری قرار می گیرند. همچنین در این خصوص می توان به تضعیف جایگاه مرد در مقابل زن، ارائه شخصیت هایی تصنعی و ضعیف از مردان و بازنمایی زنان قدرتمند در برابر مردان ضعیف اشاره کرد.
هر چند رسانه ملی سعی دارد به آموزه های دینی و سرزمینی وفادار بماند اما در عمل می توان الگوی ارائه شده شده از شخصیت زن را نامتناسب با جامعه اسلامی و مملو از انگاره های غربی دانست. آنچه باعث می شود چنین تناقضی ایجاد شود، شناخت نامناسب برخی عوامل و دست اندرکارن است. لذا رسانه ملی، به عنوان رسانه ی عفیف و پایبند به ارزش های اسلامی، می بایست تلاش خود را در جهت ارائه الگویی مناسب از شخصیت زن، همانند آنچه در سریال «مدینه» اتفاق افتاد، بیشتر کرده و بر آموزه¬های دینی وسرزمینی در این خصوص تاکید کند.
[1] ) مهدی زاده، سید محمد (1389). نظریه های رسانه، اندیشه های رایج و دیدگاههای انتقادی. تهران: انتشارات همشهری: چاپ اول. ص 280.
[2] ) نک: مهدوی کنی، سعید (1386). مفهوم سبک زندگی و گستره آن در علوم اجتماعی. فصلنامه تحقیقات فرهنگی، شماره 1، صص 212- 210.
[3]) عیوضی، غلامحسین (1388). سبک زندگی تلویزیونی و مصرف. فصلنامه فرهنگی- دفاعی زنان و خانواده سال پنجم، شماره 16، ص 144.
[4]) نک: گراتی، کریستین (1384) ترجمه فاطمه کرمعلی. زنان و سریالهای خانوادگی. تهران، اداره کل پژوهشهای سیما صص 14- 10.
[5]) عضدانلو، حمید (1388). آشنایی با مفاهیم اساسی جامعهشناسی. تهران. چاپ چهارم. نشر نی، ص 681.
[6] ) نک: رضوانی، سلمان (1385). فمینیسم و رسانههای تصویری. قم، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، صص 148- 146.
[7] ) نک: حبیبپور گتابی، کرم و همکاران (1392). بازنمایی اشتغال زنان و نقش آن در ساختار خانواده. فصلنامه تخصصی مطالعات سبک زندگی (ش 3). تهران، مرکز تحقیقات صدا و سیما، صص 152- 148 و همچنین نک: رضوانی، منبع پیشین، صص 152- 148.
[8] ) نک: ساروخانی، باقر (1392). بازنمایی اقتصاد خانواده در برنامههای صدا و سیما. فصلنامه تخصصی رسانه و خانواده، ش 6. قم، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، صص 57- 43.
[9]) نک: موحد، مجید و همکاران (1389). رسانه، جنسیت و مصرفگرایی. فصلنامه مطالعات راهبردی زنان، سال دورادهم، شماره 47، صص 26- 24.
[10]) نک: گودرزی، نسیم (1391). آگهیهای بازرگانی؛ ترویج پنهان هنجارها. فصلنامه تخصصی مطالعات سبک زندگی (ش 1). تهران، مرکز تحقیقات صدا و سیما صص 87-55.
[11] ) این برنامه با محوریت موضوعی زنان، بصورت ترکیبی از شبکه دوم سیما پخش میشود.
[12]) نک: عباسخانی، حامد (1392). تحلیل نشانهشناختی برنامه «خانمی که شما باشی». نشریه تخصصی تحلیل پیام (ش 5 و 6). تهران، مرکز نظارت و ارزیابی صدا و سیما صص 231- 211.
[13]) نک: اسدی، عباس و عبدی، ندا (1391). نقش و عملکرد زن در تبلیغات بازرگانی تلویزیون ایران. پژوهشنامه زنان سال سوم، شماره 2، صص 20-15.
[14] ) به عنوان مثال سریال جدید هفت سنگ که در رمضان 93 از شبکه سوم سیما پخش شده است.
[15] ) به عنوان مثال سریال ساختمان پزشکان که از شبکه سیما، شبکه تماشا و شبکه آیفیلم پخش شده است.
[16] ) سریال «مدینه»، بیست و ششمین سریال تلویزیونی سیروس مقدم، است که به قلم سعید نعمت الله نوشته شده و در ماه مبارک رمضان از شبکه اول سیما، پخش شده است. در این سریال، مدینه، الگوی یک زن مسلمان ایرانی با مشخصههای مدنیت، رعایت حقوق شهروندی، دین مداری و اقتدارمدیریتی در خانه و خارج از خانه است