مـجله دیـــــنی فرهــنگی بیــــــنشجو
انتظار به معنای آماده شدن است، تلاش در راه ایجاد جامعه مهدوی... ادامه »
  • Who is Mahdi?
    Mahdi is a revered figure among Shia Muslims, believed to be one of the divine prophet Mohammad's last descendants and a descendant of the murdered Imam Hussain (Who has been murdered thirsty, shed on the ground, and trampled with hatred).
  • اندیشه‌ مهدویت منحصر به شیعیان و یا مسلمانان نیست؛ بلکه همه یا اغلب ادیان و مذاهب موجود در جهان، به گونه‌ای به “موعود” باور دارند.
  • در این زمینه یکی از روانشناسان به نام «آدلر» اظهار می‌دارد: به طور کلی در چهار تا پنج سالگی شخصیت، منش، رفتار و سبک خاص زندگی هر فرد مشخص می‌شود و این روال تقریباً تا آخر عمر ادامه می‌یابد.
حوزه
حسن رحیم‌پور ازغدی ؛

در حوزه علمیه ما تحجرزدگی به عینه دیده می‌شود / متحجرین به شدت در حال فعالیت و کادر‌سازی هستند

حسن رحیم‌پور ازغدی در اختتامیه اجلاس سالانه بسیج اساتید در مشهد با بازخوانی واقعیت‌های پیچ تاریخی، با اشاره به دیدگاه‌هایی که برای جلوگیری از تمدن اسلامی تلاش می‌کنند، تصریح کرد:
دشمن قصد دارد نبرد اسلام آمریکایی و اسلام ناب را به نبرد مذاهب اسلامی تبدیل کند و با راه‌اندازی جنگ‌های مذهبی و قومیتی، طرح و برنامه دارد تا جلوی فضا و موج جدید تمدن اسلامی را بگیرد؛ دوره‌ای که با پچ‌پچ‌ها از مسئولان آغاز و به مردم می‌رسد و تبدیل به مطالبه شده و به کف خیابان‌ها می‌ریزد.


تحجرزدگی در حوزه و ترجمه‌زدگی در دانشگاه دو مانع پیچ تاریخی است، در داخل کشور عده‌ای هستند که امام (ره) از آنها به عنوان «ولایتی های بی‌دین» یاد می‌کنند و به دنبال جلوگیری از شکل‌گیری تمدن اسلامی هستند.
در داخل کشور گروه‌های مختلف آگاهانه و ناآگاهانه در عمل با تمدن‌سازی مخالفت می‌کنند. گروهی که جریان سکولارم هستند که اصولاً تمدن‌سازی دینی را قبول ندارند. گروهی هم از موضع مذهبی این حرف‌ها را می‌زنند و دین را در حد سینه‌زنی و آش نظری و عزاداری می‌بینند. گروه متحجرین از اول هم با امام(ره) مخالف بودند و متاسفانه در سال‌های اخیر تقویت شدند. من به شخصه در شهر‌های مشهد، تهران و تبریز دیده‌ام که آنها به شدت در حال فعالیت هستند و به اسم مدرسه مذهبی در حال کادر‌سازی هستند. اینها همان گروهی هستند که امام خمینی (ره) می‌گفت خون دلی که از آنها خورده است، از دست ساواک و شاه نخورده بوده​اند.
 
یکی از علائم پیچ تاریخی این است که سوالات رادیکال برای توده‌ها ایجاد می‌شود و اینکه چه وقت توده‌های مردم جرات می‌کنند این سوالات را به زبان بیاورند.هر چه جرات طرح پرسش‌ها بیشتر و عمومی‌تر باشد، نتیجه آن در عرصه تمدن‌سازی برجسته‌تر می شود.پیچ تاریخی یعنی لحظاتی که پرسش‌های رادیکال مطرح می‌شود و هر چه این سوالات بیشتر و پاسخ به آنها دقیق‌تر انجام شود پیچ تاریخی سریعتر طی خواهد شد.


ما چیزی به عنوان تمدن خالی نداریم و اگر این پرسش‌ها در دانشگاه‌ها حلاجی نشوند و فقه، اصول، کلام و اخلاق، جامعه‌شناسی و روان‌شناسی ما هم‌کاسه و منسجم نشوند، نمی‌توان به این پرسش‌ها پاسخ مناسب داد.


تعارض چپ و راست مهمترین جریانی است که تمام اتفاقات دنیا را تعریف می‌کرد و تئوری که پیش از انقلاب در حوزه‌های مختلف تغییرات جهان را تعریف می‌کرد، مدل تعارض چپ و راست بود تا پس از انقلاب سال 1978 که پیچ تاریخی آغاز شد و اولین شعارهای «نه شرقی و نه غربی» در این انقلاب بیان شد.


غربی‌ها کم‌کم نیاز پیدا کردند که نقشه جدیدی از ایران ترسیم کنند و امروز این نیاز بیشتر هم شده است.


دشمن قصد دارد از تشکیل تمدن اسلامی جلوگیری کند. پس از شکل‌گیری انقلاب اسلامی و مطرح شدن شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» گروه بندی کشورها به سمت تغییر رفت و آنها معتقد شدند که اتفاق جدیدی در حال رخ دادن است.


در واقع غربی‌ها به این نتیجه رسیدند که هر تضاد و نزاعی می‌تواند رخ دهد؛ اما نباید به سمت نزاع تمدن اسلامی و تمدن غربی برود و در واقع با تفکیکی قصد دارند اجازه ندهند یک پسوند اسلامی پس از تمدن قرار بگیرد.
 
برخی دیدگاه‌های داخلی قصد دارند از شکل‌گیری تمدن اسلامی جلوگیری کنند. در داخل کشور عده‌ای هستند که امام (ره) از اینها به عنوان «ولایتی های بی‌دین» یاد کرده است؛ در واقع این دیدگاه‌ها نتیجه‌ای جزء جلوگیری از شکل‌گیری تمدن اسلامی ندارد
 
 اولین جریان علنا سکولاریسم بوده که معتقد است وحی منبع معرفت نیست و دسته دوم که به نام متحجرین معروفند، مذهب را در حد انجام فرائض می‌دانند و از ولایت فقیه به عنوان بدعت امام خمینی یاد می‌کنند و جریان سوم، جریانی است که از نقد غربی کپی برداری کردند تا خود غرب را نقد کنند و در واقع این نگاه هم در ذات سکولار است.


تمدنی که در غرب آسیا و شمال آفریقا در حال رخ دادن است، دومین واقعیت پیچ تاریخی می باشد و در واقع یک زایمان است که رخ می‌دهد.


برای اینکه بسیاری از واقعیت‌ها بهتر شناخته شود، بهتر است کتابی مانند «حلیه المتقین» بازخوانی شود و مبانی و روایات آن مطابق با نیاز امروز تبیین شود.


تحجرزدگی در حوزه و ترجمه زدگی در دانشگاه دو مانع بر سر راه پیچ تاریخی می باشد.در حوزه علمیه ما تحجرزدگی به عینه دیده می‌شود و دانشگاه ما نیز به دنبال تقلید و ترجمه بوده؛ اما توجه نداریم که موضوع تغییر کرده است و از این موضوعات غافل شده‌ایم.


گاهی اوقات یک نظام سیاسی این امکان را دارد که در برخی مسائل حکم ثانوی ایراد کند، شاید یکی از تفاوت‌های فقه حکومتی با فقه غیرحکومتی در این باشد که فقه غیرحکومتی به احکام فردی می‌پردازد، اما فقه حکومتی علاوه بر این از چشم‌انداز حکومت برای مسئولیت‌های حاکمیت هم نگاهی دارد.


در برخی مسائل شاهد بوده‌ایم که حکم دومی بر آن صادق شده است؛ مانند بحث حج که سعودی‌ها می‌گفتند حج سعودی انجام دهید، اما امام‌خمینی (ره) با آن مخالفت کردند و گفتند؛ ما حج ابراهیمی انجام می‌دهیم که پس از آن، آن کشتار اتفاق افتاد و امام(ره) چند سال سفر حج را تعطیل کردند.


یا پیش از انقلاب شاهد این بودیم که خریدن رادیو و تلویزیون حرام بود اما پس از انقلاب مشکلی نداشت، هیچ گاه چند تکه چوپ و فلز مشکلی ندارد؛ بحث سر این است که حتی اذانی که از آن تلویزیون پخش می‌شود، در خدمت ظالم است یا نه، در واقع عنوان قضیه بسیار مهم است.


برخی مسائل در حوزه و دانشگاه باعث شده که ما از تمدن اسلامی دور باشیم، نسخه‌خوانی در حوزه‌ها و ترجمه‌زدگی در دانشگاه‌ها اگر برطرف شوند، ما به تمدن بزرگ اسلامی خواهیم رسید.


برای اینکه حوزه و دانشگاه ما به این شرایط برسند، باید کتاب‌هایی مانند حلیه المتقین بازخوانی شود، روایت‌ها مشخص شوند و دسته‌بندی آنها در دستور کار قرار گیرد، چرا که برخی روایات مربوط به شرایط خاصی است و مخاطب عام و خاص آن معلوم نیست و مسائل مختلفی در آنها باید سنجیده شود.


ما در طول تاریخ یک بار شاهد این بوده‌ایم که شیعیان بر چهار منطقه شام، یمن، عربستان و بغداد و ایران تسلط داشته باشند.بخصوص خدمات آل بویه در این دوران پوشیده نیست، البته مشکلات و درگیری‌ها نیز کم نبوده است، ولی باید این دوران را نقطه شروع تمدن اسلامی دانست.


ما یک دوره جهانی شدن اسلامی را به مدت چند قرن تجربه کرده‌ایم و پس از قرون وسطی، تمدن بوجود آمدن بیمارستان‌ها و مراکز علمی جدید مدیون تمدن اسلامی است.


برخی ضمن ایراد تفاوت‌های مسلمانان، ساختن مجدد تمدن اسلامی را محال می‌دانند، در صورتی که اینگونه نیست؛ اکنون برخلاف گذشته مسلمانان به هم نزدیک‌تر شده‌اند و با اینکه تفاوت‌هایی دارند، اما وجهه اشتراک آنها بیشتر است.


غربی‌ها خودشان به برتری مسلمان‌ها اذعان می‌کنند. آنها روی دوش تمدن اسلامی ایستاده‌ و در قرن شانزدهم بالا آمدند، در قرن 18 و 19 قوی شدند و در قرن 20 بر جهان مسلط شدند و این در حالی است که جهان اسلام به تدریج در حال ضعیف شدن بود و در قرن 15 و 16 به اوج ضعف خود رسید.


اروپائیان حتی برای اولین بار کاغذ را در قرن 18 ساختند و در قرن 16 آزمایشگاه و  بیمارستان را به سبک مسلمانان می‌ساختند و تازه در قرن 18 و 19 بود که شروع کردند به ساختن به سبک خودشان و از وابستگی مسلمانان خارج شدند.


من اینجا یک سوال دارم که چرا باید زبان انگلیسی در مدارس به صورت اجباری تدریس شود در حالی که در اروپا، دانشگاهیان و فرهیختگان آلمانی و فرانسوی با اینکه تسلط کامل بر زبان انگلیسی دارند دوست ندارند به این زبان صحبت کنند.


هر کشوری که در گذشته کشور دیگری را اشغال می‌کرد زبان خود را به آن کشور تحمیل می‌نمود، در کل آمریکای لاتین فقط برزیل است که اسپانیایی صحبت نمی‌کند و الا بقیه این کشور به خاطر تحت سلطه اسپانیا قرارداشتن هنوز هم اسپانیایی صحبت می‌کنند.


در مدارس ما زبان خارجی باید تدریس شود ولی کمتر کسی است که چرایی آن را بداند اگر ما می‌خواهیم زبان خارجی تدریس کنیم چرا این زبان باید انگلیسی باشد؟ ما می‌توانیم چهار زبان را به دانش‌آموزان ارائه کنیم که هر کدام هر زبانی را که خواستند انتخاب کنند و یاد بگیرند.


اگر ما به خاطر اقتصاد بزرگ انگلیس آن زبان را انتخاب کرده‌ایم چرا زبان چینی را انتخاب نکنیم که جمعیتش بیشتر و اقتصادش پویاتر است، من از اساتید می‌خواهم راهکارهایی بدهند، روشن کنند که چه زبانی، چرا و در چه حد باید تدریس شود؛ چون که باید دقت داشته باشیم هر زبانی دریچه‌ای را به روی فرهنگ آن کشور به سمت ما می‌گشاید و هر فرهنگی هم با فرهنگ اسلامی کشور ما مناسبت ندارد.


در زمینه‌های  فیزیک، شیمی، پزشکی، ریاضیات و فلسفه وغیره، ناسپاسی‌های بسیاری صورت گرفت و بسیاری از خدمات مسلمانان در این علوم سانسور شد؛ در آندلس از طریق خدمات اسلام تجربه عظیم تمدن‌سازی صورت گرفت که از آن حرفی به میان نمی‌آید، مسلمانان تا قرن 17 میلادی در آنجا حضور داشتند و کارخانه‌های بزرگ نساجی و پارچه‌بافی تاسیس کردند که خود یک انقلاب صنعتی بود و باعث اشتغال 11 هزار کارگر می‌شد ولی آنها باز هم سکوت کردند.


جدایی از این ناسپاسی‌ها، عکس‌العمل‌های ناجوانمردانه‌ای هم علیه مسلمانان صورت گرفت از جمله آتش زدن 300 هزار مسلمان اروپایی توسط پاپ‌ها که در دادگاه‌های تفتیش عقاید محکوم شده بودند یا در جای دیگر سوزانده شدن کتاب‌های ما توسط صلیبی‌ها از غرب و مغول‌ها از شرق که باعث شد بخشی از تمدن ما خاکستر شود.


هر ایدئولوژی با مجموعه نهادهای منسجم خودش وابستگی دارد، سخنگویان یک مکتب در عرصه تمدن سازی هر روز نمی‌توانند تفکر خود را با مد حاکم در جامعه تغییر بدهند.


مارکسیست‌ها می‌گفتند ما فکر می کردیم که آخرین ایدئولوژیست‌های جهان هستیم ولی زمانی که به بن‌بست رسیدند، گفتند؛ این سوال برای ما پیش آمده که چرا اسلام با این مشکلات مواجه نیست و به بن‌بست نمی‌رسد و ما هفتاد سال نشدیم، نظریه‌هایمان به قبرستان تاریخ رفت.


شکست مارکسیست‌ها علل مختلفی دارد از جمله اینکه بین آنها کسانی پیدا شدند که گفتند ما مارکسیسم را بدون تجدیدنظر نمی‌فهمیم و به دنبال تجدیدنظر رفتند از طرفی آنها نمی‌دانستند از تجربیات دیگران چطور باید همسو با اهدافشان استفاده کنند، اهل وحدت و تکثر در ایدئولوژی نبودند و از همه مهمت قوانین‌شان حاکم بر قشر کوچکی از جامعه بود.


ایدئولوژی اسلام برای همه کاربردی است چون به گفته خود مارکسیست‌ها اسلام از مستضعفان صحبت کرده است که این حرف و صحبت در همه زمان‌ها مصداق دارد ولی ما جوری ایدئولوژی را تفسیر کردیم که فقط به درد خودمان، کشور خودمان و زمان خودمان می‌خورد ولی اسلام ایدئولوژی‌اش همیشه جوان و پایدار است
حرف مردم
نام شما:
ایمیل شما (نمایش داده نخواهد شد):
حرف شما: