مـجله دیـــــنی فرهــنگی بیــــــنشجو
انتظار به معنای آماده شدن است، تلاش در راه ایجاد جامعه مهدوی... ادامه »
  • Who is Mahdi?
    Mahdi is a revered figure among Shia Muslims, believed to be one of the divine prophet Mohammad's last descendants and a descendant of the murdered Imam Hussain (Who has been murdered thirsty, shed on the ground, and trampled with hatred).
  • اندیشه‌ مهدویت منحصر به شیعیان و یا مسلمانان نیست؛ بلکه همه یا اغلب ادیان و مذاهب موجود در جهان، به گونه‌ای به “موعود” باور دارند.
  • در این زمینه یکی از روانشناسان به نام «آدلر» اظهار می‌دارد: به طور کلی در چهار تا پنج سالگی شخصیت، منش، رفتار و سبک خاص زندگی هر فرد مشخص می‌شود و این روال تقریباً تا آخر عمر ادامه می‌یابد.
نوشتار
ویژه نامه راهیان نور؛

راهیان نور و جایگاه زیارت شهداء


همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود.امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه»
 
بسم الله الرّحمن الرّحیم
]مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ
فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُوَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدیلا][1]
از مؤمنان کسانی هستند که بر سر عهدى که با خدا بستند صادقانه ایستاده‏اند؛ بعضى عهد خود را ادا کردند و بعضى در انتظارند ولی هرگز تغییر و تبدیلى در عهد و پیمان خود ندادند.

شهدا صادقانه به عهد خود با خدا وفا کردند و رفتند و در حفظ نظام اسلامی از بذل جان دریغ ننمودند و شما با نظر به حضرت صاحب‌الأمر(علیه السلام)به زیارت آن‌ها می‌روید تا به زیارت کسانی رفته باشید که قلب مبارک حضرت زهرا(علیها السلام)را شاد کردند. پس با توسلِ پی در پی به حضرت صدیقه‌ی طاهره(علیها السلام)سفر را شروع کنید و ادامه دهید.

حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) در مسیر خود به سوی صفین چون به محلی رسیدند که بعداً حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) و اصحاب آن حضرت شهید شدند، در آن محل از اسب پیاده شدند و در حالی که چون باران اشک می‌ریختند، ‌فرمودند: «هَذَا مُنَاخُ رِکَابِهِمْ وَ هَذَا مُلْقَى رِحَالِهِمْ وَ هٰهُنَا تُهَرَاقُ دِمَاؤُهُمْ طُوبَى لَکِ مِنْ تُرْبَةٍ عَلَیْکِ تُهَرَاقُ دِمَاءُ الْأَحِبَّة». این‌جا محل فرود آمدنشان است، این‌جا محل اثاث و خیمه‏گاه آنان می‌باشد، این‌جا خونشان ریخته خواهد شد، خوشا خاکى که خون‌هاى محبوب‏های خدا بر روى آن ریخته خواهد شد. و شما نیز به زیارت تربت‌هایی آمده‌اید که خون بهترین بنده‌های خدا در این عصر بر روی آن ریخته است.

آری محل شهادت یاران اسلام دل‌ها را خدایی می‌کند و تا ابد حضور روح شهداء در محل شهادتشان راه اُنس با خدا خواهد بود. پس باید به زیارت آن مکان‌ها شتاب کنیم و در آن‌جا اُنس با خدا را بیابیم.

در رابطه با زیارت می‌توان به نکات زیر توجه کرد:
   1ـ رسول خدا(صلوات الله علیه و آله)در معراج به زیارت خدا رفتند تا در نهایت اُنس با حضرت حق باشند.

   2ـ حضرت موسی(علیه السلام) در وادی مقدس طور نیز به زیارت خدا رفتند و خداوند به آن حضرت فرمود: «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوى‏».[2] نعلین خود را در آور که در وادی مقدس طور هستی. و قلب حضرت موسی(علیه السلام) در آن سرزمین آماده‌ی پذیرش تجلی نور خدا شد.
   3ـ قرآن در رابطه با این‌که در کنار رسول خدا(صلوات الله علیه و آله)و زیارت آن حضرت باید ادب نگه داشت تا از برکت زیارت بهره‌مند شد، به مؤمنین می‌فرماید: «لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِی‏»[3] صدای خود را از صدای پیامبر خدا بلندتر ننمایید.

   4ـ نماز، زیارت معبود است و به گفته‌ی امام باقر(علیه السلام): «لَوْ یَعْلَمُ الْمُصَلِّی مَنْ یُنَاجِی مَا انْفَتَلَ»[4] اگر نمازگزار می‌دانست با چه کسی نجوا می‌کند هرگز نماز خود را تمام نمی‌کرد. و شهدا انسان‌هایی هستند که با بذل جان خود نماز را به‌پا داشتند و عملاً راه اُنس با خدا شدند و به این نیت به زیارت آن‌ها آمده‌اید.

    5 ـ طوافِ کعبه، زیارت بیت الله و نمازِ بعد از طواف، زیارت ربّ‌البیت است. و زیارت شهدا زیارت کسانی است که با طواف به گِرد بیت اللهِ نظام مقدس اسلامی راه زیارت ربّ البیت را به روی زائر خود می‌گشایند و عملاً شما را به ملاقات خدا می‌برند.

 6 ـ امامان، همان‌گونه که طالب حج و عمره‌اند، طالب زیارت رسول خدا(صلوات الله علیه و آله)می‌باشند و به خداوند عرض می‌کنند: «اللَّهُمَّ وَ امْنُنْ عَلَیَّ بِالْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ، وَ زِیَارَةِ قَبْرِ رَسُولِک‏»[5] پروردگارا! حج و عمره و زیارت قبر رسول خود را نصیب من بگردان.

 در همین راستا زیارت محلِ شهادت یاران رسول خدا(صلوات الله علیه و آله)مطلوب آن‌هایی است که می‌دانند در این محل‌ها بدن‌هایی به خاک افتاده است که صادقانه جان خود را در راه خدا بذل کردند. همان‌طور که زیارت محل فروافتادن دو دست حضرت اباالفضل(علیه السلام) مطلوب دل‌هایی است که راه اُنس با خدا را دنبال می‌کنند.

 7ـ زیارت برادران ایمانی همانند زیارت پروردگار است چنان‌چه امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «مَنْ زَارَ أَخَاهُ فِی اللَّهِ فِی مَرَضٍ أَوْ صِحَّةٍ لا یَأْتِیهِ خِدَاعاً وَ لا اسْتِبْدَالا وَکَّلَ اللَّهُ بِهِ سَبْعِینَ أَلْفَ مَلَکٍ یُنَادُونَ‏ فِی قَفَاهُ أَنْ طِبْتَ وَ طَابَتْ لَکَ الْجَنَّةُ فَأَنْتُمْ زُوَّارُ اللَّهِ وَ أَنْتُمْ وَفْدُ الرَّحْمَنِ حَتَّى یَأْتِیَ مَنْزِلَه‏»[6] هرکس برادر ایمانی خود را در بیماری‌ و سلامتی‌اش زیارت کند بدون آن‌که قصد نیرنگ داشته باشد و یا انتظار عوض، خداوند بر او هفتاد هزار فرشته می‌گمارد تا در هنگام بدرقه‌اش ندا کنند: «پاک و پاکیزه باش و بهشت بر تو گوارا باد، شما زوّار خدایید و حضرت رحمان میزبان شماست» تا به خانه‌اش برگردد. آری با زیارت شهدا به زیباترین شکل به زیارت خدا خواهید رفت.

     8 ـ قرآن می‌فرماید: «لَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا»[7] ای رسول خدا! اگر کسانی که به خود ستم کردند  به نزد تو مى‏آمدند و از خدا طلب آمرزش مى‏کردند و پیامبر هم براى آن‌ها استغفار مى‏کرد، خدا را توبه پذیر و مهربان مى‏یافتند. یعنی حضور در محضر رسول خدا(صلوات الله علیه و آله)و اولیاء دین، موجب می‌شود تا قلب زائر پیوندی معنوی با روح ملکوتی مزور برقرارکند و در این حال به درگاه خداوند استغفار نماید و از برکت استغفارِ پیامبر(صلوات الله علیه و آله)و اولیاء و شهدا برخوردار شود و خدای سبحان را با تجلّی اسم توّابِ رحیم بیابد. لذا در زیارت اولیای الهی بگو:
 «إلهی إِنِّی أَتَیْتُ اولیائک مُسْتَغْفِراً تَائِباً مِنْ ذُنُوبِی وَ إِنِّی أَتَوَجَّهُ بِکم إِلَى اللَّهِ رَبِّی وَ رَبِّکُم لِیَغْفِرَ لِی ذُنُوبِی‏».[8] خدایا! من به سوی اولیاء تو آمدم، در حال استغفار و توبه از گناهان و غفلت‌هایم و ای اولیاء الهی با نظر به شما به سوی خداوند که پروردگار من و شماست آمدم تا او گناهانم را ببخشد.

    9ـ برجسته‌ترین اهداف زیارت، اتّصافِ زائر به اوصاف مزور است. آن‌هایی که می‌توان در خطاب به آن‌ها گفت: «و بَذَلْتُمْ أَنْفُسَکُمْ فِی مَرْضَاتِه‏ِ وَ صَبَرْتُمْ عَلَى مَا أَصَابَکُمْ فِی جَنْبِه‏» شما در راه رضای خدا جان خود را بذل کردید و در برابر هر رنجی که در جنب طلب رضایت خدا پیش آمد، شکیبا بودید و از مسیر خود برنگشتید. و لذا با زیارت چنین انسان‌هایی، عزمِ جلبِ رضایت خداوند در زائر شدید می‌شود و راهِ به هدرندادن عمر خود را می‌یابد.

 10ـ در دعای امیرالمؤمنین(علیه السلام) آمده‌است: «نَسْأَلُ اللَّهَ مَنَازِلَ الشُّهَدَاءِ وَ مُعَایَشَةَ السُّعَدَاءِ»[9] از خداوند جایگاه شهدا و زندگی انسان‌های سعادت‌مند را می‌خواهم. هم‌چنان که از حضرت سجاد(علیه السلام) داریم: «حَمْداً نَسْعَدُ بِهِ فِی السُّعَدَاءِ مِنْ أَوْلِیَائِهِ، وَ نَصِیرُ بِهِ فِی نَظْمِ الشُّهَدَاءِ بِسُیُوفِ أَعْدَائِه‏»[10] حمد خدا را که به وسیله‌ی آن در بین نیکان از اولیاء خدا کامروا گردیم و به سبب آن در زمره‌ی شهدایی درآییم که با شمشیرِ دشمنان خدا کشته شدند. آری امامان طالب پیوند  به شهدا هستند و با زیارتِ محل شهادت آن‌ها إن‌شاءالله این پیوستگی برقرار می‌شود.

     11ـ کسی که جان خود را در راه خدا بذل کرد، با خدا معامله نمود. خداوند به او خبر می‌دهد: «فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذی بایَعْتُمْ بِه‏»[11] بشارت باد شما را به معامله‌ای که با خدا کردید. آن‌گاه خدای سبحان جان او را به بهترین نحو می‌خرد و او را به نورانیتی می‌رساند که او می‌تواند زائر خود را از آن نور بهره‌مند کند و حالا شما به امید بهره‌مندی از آن نور به زیارت شهدا آمده‌اید.

     12ـ‌ قرآن می‌فرماید «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون‏. فَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون‏»[12] هرگز گمان مبرید کسانى که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده‏اند، و نزد پروردگارشان روزى داده مى‏شوند. آن‌ها به خاطر نعمت‌هاى فراوانى که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحالند؛ و بشارت می‌دهند به آن‌هایی که در همان مسیر هستند ولی هنوز به آن‌ها ملحق نشده‌اند که نگران نباشید و هیچ غمی به خود راه ندهید. و این برکتِ زیارت شهدا است در محلی که شهید شده‌اند و در چنین شرایطی شهیدان با نور تکوینی‌ خود در جان زائرِ خود که به راه او وفادار است ولی هنوز به او نپیوسته، تصرّف می‌کنند تا بهترین انتخاب را در مسیر فداکاری برای اسلام داشته‌باشد و زائر خود را به عالَم نفس مطمئنّه‌ای که خداوند به آن‌ها ارزانی داشته، وارد می‌کنند تا او نیز ندای «ارْجِعی‏ إِلى‏ رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّة» را بشنود و داخل بندگان خاص خداوند و بهشت خاص او شود.

 13ـ با این امید که وارد بندگان خاص خداوند خواهیم شد شهدا را زیارت می‌کنیم و ابتدا می‌گویید:
«الْحَمْدُ لِلّه عَلی هِدایَتِهِ لِدینِهِ وَ التَّوفیق لِما دَعا اِلَیْهِ مِنْ سَبیله و الحَمْدُ لله الَّذی عَرّفَنا اَوْلیائَهُ و أعْدائَهُ لِنَکونَ مِنَ الْمَفْلوحینَ وَ قَدْ أتَیتُکَ یا اِلهی مُتُقَرِباً اِلَیْکَ بِزیارَةِ اَوْلیائِک. اللّهم فَلا تُخَیِّبْ سَعْیی وَ لا تَقْطَع مِنْ فَضْلِکَ رَجائی».
 حمد خدا را به جهت هدایت ما به سوی دین‌اش و توفیقی که به ما داد در جهت دعوت به سوی راهش و حمد خدایی را که دوستان خود و دشمنان خود را به ما شناساند تا ما از رستگاران باشیم. خدایا به امید نزدیکی به تو به زیارت اولیاء تو آمدم پس خدایا تلاشم را بی‌ثمر و امیدم به فضلت را قطع مفرما. و سپس در مقابل شهدا می‌ایستید و اظهار می‌دارید:

   «السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ الْقُبُورِ مِنْ أَهْلِ دِیَارٍ مِنَ الْمُؤْمِنِین» سلام بر شما ای اهل قبرها از سرزمین مؤمنین.
«السَّلامُ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ» سلام بر شما به جهت شکیبایی که در راه خدا از خود نشان دادید و چه زیباست خانه‌ی آخرتتان.
«السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَوْلِیَاءَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَنْصَارَ اللَّهِ وَ أَنْصَارَ رَسُولِهِ وَ أَنْصَارَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَنْصَارَ ابْنِ رَسُولِهِ وَ أَنْصَارَ دِینِهِ» سلام بر شما ای اولیاء خدا، سلام بر شما ای یاوران خداوند و رسول او و امیرالمؤمنین و فرزندان رسول خدا و یاران دین او.

 «أَشْهَدُ أَنَّکُمْ أَنْصَارُ اللَّهِ کَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ- وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکانُوا فَمَا ضَعُفْتُمْ وَ مَا اسْتَکَنْتُمْ حَتَّى لَقِیتُمُ اللَّهَ عَلَى سَبِیلِ الْحَقِّ» شهادت می‌دهم که شما حقیقتاً به یاری دین خدا برخاستید همچون کسانی که خداوند در وصف‌شان می‌فرماید: «چه بسیار پیامبران و همراهان الهی‌شان که در راه خدا مبارزه کردند بدون آن‌که از آن‌چه در آن مسیر به آن‌ها رسید سستی به خود راه دهند تا آن‌که خدا را ملاقات کردند.

 «صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکُمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِکُمْ وَ أَبْدَانِکُمْ وَ أَجْسَادِکُمْ» سلام و صلوات خدا بر شما و روح‌ها و بدن‌ها و جسدهایتان.
«أَبْشِرُوا بِمَوْعِدِ اللَّهِ الَّذِی لَا خُلْفَ لَهُ وَ لَا تَبْدِیلَ إِنَّ اللَّهَ لَا یُخْلِفُ وَعْدَهُ» بشارت باد بر شما وعده‌ی خدایی که وعده‌ی او تخلف‌پذیر و تبدیل‌پذیر نیست.
«وَ اللَّهُ مُدْرِکٌ بِکُمْ ثَارَ مَا وَعَدَکُمْ» و خداوند در رابطه با خونبهای شما و انتقام خون شما وعده‌ی خود را عملی خواهد کرد.

«أَنْتُمُ الشُّهَدَاءُ وَ أَنْتُمُ السُّعَدَاءُ سَعِدْتُمْ‏ عِنْدَ اللَّهِ وَ فُزْتُمْ بِالدَّرَجَاتِ مِنْ جَنَّاتٍ لَا یَظْعَنُ أَهْلُهَا وَ لَا یَهْرَمُونَ وَ رَضُوا بِالْمُقَامِ فِی دَارِ السَّلامِ مَعَ مَنْ نَصَرْتُمْ» شما شهیدان و سعادتمندانى هستید که نزد خدا به سعادت نائل شدید و رسیدید به درجات عالى بهشت «که اهل آن هرگز از آن کوچ نکرده و پیر و فرسوده نمى‏شوند، و خشنودند به اقامه نمودن در دار السّلام» در حالى که با کسى هستید که نصرتش نمودید.

«جَزَاکُمُ اللَّهُ خَیْراً مِنْ أَعْوَانٍ جَزَاءَ مَنْ صَبَرَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صلوات الله علیه و آله)أَنْجَزَ اللَّهُ مَا وَعَدَکُمْ مِنَ الْکَرَامَةِ فِی جِوَارِهِ وَ دَارِهِ مَعَ النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلِینَ وَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ» خدا به شما یاران و اعوان‌اش پاداش خیر دهد پاداش کسانى را که با رسول خدا(صلوات الله علیه و آله)صبر نمودند، خداوند وفا کرد به آنچه وعده به شما نمود و کرامتِ در جوارش و سکونتِ در خانه‏اش با انبیاء و مرسلین و امیر المؤمنین(علیه السلام) را نصیب شما نمود.

«أَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِی حَمَلَنِی إِلَیْکُمْ حَتَّى أَرَانِی مَصَارِعَکُمْ أَنْ یُرِیَنِیکُمْ عَلَى الْحَوْضِ رِوَاءً مَرْوِیِّینَ وَ یُرِیَنِی أَعْدَاءَکُمْ فِی أَسْفَلِ دَرْکٍ مِنَ الْجَحِیمِ» درخواست مى‏کنم از خدائى که من را به سوى شما واداشت و رهسپار نمود و مصارع و مقتل شما را به من نشان داد این‌که نشان دهد به من شما را بر حوض کوثر در حالى که سیراب مى‏باشید، و نشان دهد دشمنان شما را در پائین‏ترین درکات جهنّم.

«وَالسَّلامُ عَلَیْکُمْ دَائِماً إِذَا فَنِیتُ وَ بُلِیتُ لَهْفِی عَلَیْکُمْ» درود بر شما دائما هنگامى که فانى و پوسیده شده باشم،حسرت و افسوس مى‏خورم بر شما.
«هَنِیئاً لَکُمْ مَا أُعْطِیتُمْ وَ هَنِیئاً لَکُمْ مَا بِهِ حُیِّیتُمْ» گوارا باد شما را آنچه داده شده‏اید، و گوارا باد بر شما آنچه به آن تحیّت گفته شده‏اید.

«أَتَیْتُکُمْ شَوْقاً» نزد شما آمدم با شوق زیاد.
«أَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یُرِیَنِیکُمْ عَلَى الْحَوْضِ وَ فِی الْجِنَانِ مَعَ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً»[13] از خدا مى‏خواهم که شما را در حوض کوثر به من نشان دهد و در بهشت با انبیاء و مرسلین و شهداء، و صالحین باشید، و نیک رفیقانى هستند ایشان.

14-دو رکعت نماز برای شادی روح شهدا در هر منزلی بخوان و برای خود ودیگران طلب آمرزش از خدا بکن و براى خود دعا زیر را بخوان.
با گفتن دعای زیر معنی نمازی را که بعد از زیارت شهدا می‌خوانی متوجه باش و پس از خواندن نماز، با خواندن این دعا اولاً: شرایط را فراهم می‌کنی که زیارتت مورد قبول پروردگار قرار گیرد و در همین راستا از خدا تقاضا می‌کنی؛ «تَقَبَّلَها منّی». ثانیاً: از خداوند در راستای این زیارت تقاضای مقام محسنین را می‌کنی. رسول خدا(صلوات الله علیه و آله)در توصیف مقام محسنین می‌فرمایند:«اَلْإِحْسَانُ أَنْ تَعْبُدَ اللَّهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تَکُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرَاک‏»[14]احسان عبارت است از آن‌که خدا را طوری عبادت کنی که گویا او را می‌بینی و اگر او را نمی‌بینی متوجه باشی او تو را می‌بیند. این آن مقامی است که بعد از نمازِ زیارت از خداوند تقاضا می‌کنی و بعد متذکر می‌شوی که مقصد تو در این نماز رجوع به خدا بوده است.

توصیه‌ی ما آن است که این دعا را در زیارت هرکدام از اولیاء الهی و شهداء، بعد از دو رکعت نماز بخوانی و امید رسیدن به مقام محسنین را داشته باشی.
 اللَّهُمَّ إِنِّی صَلَّیْتُ هَاتَیْنِ الرَّکْعَتَیْنِ هَدِیَّةً مِنِّی إِلَى اولیائک صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِم
 بار خدایا! این دو رکعت نماز هدیه‌ای باشد از طرف من اولیائت که صلوات خدا بر آن ها باد.

‏ اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَقَبَّلْهَا مِنِّی وَ اجْزِنِی عَلَى ذَلِکَ جَزَاءَ الْمُحْسِنِینَ‏.
 بار خدایا رحمت فرست بر محمد و آل محمد و بپذیر آن را از من و به من از آن طریق جزا و پاداش محسنین را عطا کن.
 اللَّهُمَّ لَکَ صَلَّیْتُ وَ لَکَ رَکَعْتُ وَ لَکَ سَجَدْتُ وَحْدَکَ لاَ شَرِیکَ لَکَ‏.
 خدایا براى تو نماز خواندم و براى تو رکوع کردم و براى تو سجود کردم، یکتایىِ تو را شریکى نیست.

لِأَنَّهُ لاَ تَکُونُ الصَّلاَةُ وَ الرُّکُوعُ وَ السُّجُودُ إِلاَّ لَکَ لِأَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ‏.
 زیرا که نماز و رکوع و سجود نمی‌باشد جز براى تو، تویى خدایى که نیست معبودِ به حقى جز تو.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَقَبَّلْ مِنِّی زِیَارَتِی وَ أَعْطِنِی سُؤْلِی بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ‏.

 بار خدایا بر محمد و آل محمد رحمت فرست و زیارتم را از من بپذیر و تقاضاهایم را به حق محمد و آل طاهرینش به من عطا فرماى.

پس بعد از نماز و دعا بگو .
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد * وَلا تَدَعْ لی فی هذا الْمَکانِ الْمُکَرَّمِ وَالْمَشْهَدِ الْمُعَظَّمِ ذَنْباًاِلاّغَفَرْتَهُ * وَلا هَمّاً اِلاّ فَرَّجْتَهُ * وَلا مَرَضاً اِلاّ شَفَیْتَهُ * وَلا عَیْباً اِلاّ سَتَرْتَهُ * وَلا رِزْقاً اِلاّ بَسَطْتَهُ * وَلا خَوْفاً اِلاّ اَمِنْتَهُ *وَلا شَمْلاً اِلاّ جَمَعْتَهُ *وَلا غائِباً اِلاّ حَفِظْتَهُ * وَلا دَیْناً اِلاّ اَدَّیْتَهُ * وَلا حاجَهً مِنْ حَوائِجِ الدُّنْیا وَالآخِرَهِ لَکَ فیها رِضاً وَلِیَ فیها صَلاحٌ اِلاّ قَضَیْتَها * یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ

     خدایا درود فرست بر محمّد و خاندان محمّد، و در این مکان‏ مکرّم، و زیارتگاه بزرگ، براى من گناهى مگذار جز آن‏که بیامرزى، و نه اندوهى جز آن‏که برطرف نمایى، و نه بیمارى جز آن‏که‏ شفا دهى، و نه عیبى جز آن‏که بپوشانى، و نه رزقى جز آن‏که بگسترانى، و نه ترسى جز آن‏که ایمنى دهى، و نه پراکندگى جز آن‏که‏ گرد آورى، و نه دور از نظرى جز آن‏که حفظ کنى و دیدارش را نزدیک نمایى، و نه حاجتى از حاجت‌هاى دنیا و آخرت، که تو را در آن رضایت و مرا در آن مصلحت است جز آن‏که برآورى، اى مهربان‏ترین مهربانان.

     15ـ‌ بعد از هر زیارتی، راه‌های آسمان به سوی زائرِ اولیاء گشوده می‌شود و لذا خوب است از دعاهایی که دارای مضامین عالی است مانند مناجات شعبانیه و مناجات خمس‌عشر و از این قبیل دعاها، بهره‌گیرید و از آن طریق با خدا مناجات کنید. در ضمن عنایت داشته باشید همان‌طور که رسول خدا(صلوات الله علیه و آله)فرموده‌اند: «مرا در کربلا زیارت کنید» به این معنی که با زیارت امام حسین(علیه السلام) در کربلا، نظر به رسول خدا(صلوات الله علیه و آله)نمایید. در محل شهادت یاران حسین(علیه السلام) نیز حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) را زیارت کنید و از زیارت عاشورا در این مکان‌ها غفلت نفرمایید.

 16-در رابطه با جایگاه و ارزش محل شهادت شهدا همین بس که مقام معظم رهبری«حفظه‌الله‌«می‌فرمایند:
«من این سرزمین را یک سرزمین مقدس می‌دانم. این‌جا نقطه‌‌ای است که ملائکه‌ی الهی که شاهد فداکاری مخلصانه‌ی این شهدای عزیز بودند، به این‌جا تبرک می‌جویند. این‌جا متعلق به هرکسی است که دلش برای اسلام و برای قرآن می‌تپد. این‌جا متعلق به همه‌ی ملت ایران است. دل‌های همه‌ی ملت ایران، متوجه این نقطه، این بیابان و همه‌ی این مناطقی است که شاهد فداکاری‌های جوان‌ها بوده است. شما که این‌جا را گرامی می‌دارید، خوب می‌کنید؛ آمدن شما و احترام به این نقطه، بسیار به‌جا و بسیار کار صحیحی است. بنده هم خواستم به ارواح طیبه‌ی شهیدان و به نفس‌های معطر جوانان مؤمن، تبرک بجویم و به این عزیزان احترام کنم؛ من هم آمدم در جمع شما شرکت کردم».

     امید است شما عزیزان نیز از برکاتی که مقام معظم رهبری«حفظه‌الله‌«و ملائکه‌ی الهی نسبت به چنین مکانی بهره می‌گیرند محروم نشوید.
خدایا! همان‌طور که با ارسال رسولان، راهِ آسمان را به روی خلایق گشودی، اقرار می‌کنیم که راه اُنس با ملکوت را از طریق شهداء به انسان سرگشته‌ی این روزگار نمایان کردی، خدایا! راهی که شهداء نمایاندند را باز نگه دار تا راه رسولان نیز گشوده بماند.

سوال:از سفر زیارتی کربلای ایران ، در ارتباط با شهداء و نظر به حقیقت انها باید چه گفت و با این حقایق و وجودهای پاک چگونه باید ارتباط برقرار کرد، در راه سلوک یک انسان چه تاثیری دارد،تا آنجا که مقام معظم رهبری آنقدر تاکید بر زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا می کنند و این کار را با مقام شهادت یکی می دانند ؟

جواب: من چگونه می‌توانم از نوری بگویم که در مقتل پاک‌ترین انسان‌های ملکوتی جریان دارد. ملائکه‌ی الهی مددکار رزمندگان بودند تا آن حماسه‌ها را بیافرینند و در مسیر فنای فی‌الله به شهادت برسند. آن ملائکه تا قیام قیامت در مقتل آن‌ها مانده‌اند و بر جان زائرانِ مقتل شهدا، نسیم بصیرت و عبودیت می‌وزانند و راه ملکوت را بر جان زائران می‌گشایند تا پس از بازگشت در شلوغی زندگیِ دنیایی مقهور کثرات نگردند. فکه و طلائیه و هویزه و شلمچه هرکدام خیمه‌ی افراشته‌ای هستند که یک در به سوی زمین دارند و یک در به سوی آسمان و چون وارد آن شدی دری به سوی عالَم ملکوت و برزخ و قیامت به رویت گشوده می‌شود. در خیمه‌گاه فکه و طلائیه و هویزه و شلمچه به سیره‌ی شهدا بنگر تا ملکوتی‌ات کنند. حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه»بر بازوی رزمندگان بوسه زد که جای بوسه‌ی ملائکة‌الله بود. هنوز شهدا زنده و فعّال در حال انجام مأموریت‌اند تا در این ظلمات دست ما را بگیرند و مزه‌ی لذّات معنوی را به کام ما بریزند تا لذّات دنیایی برایمان جلوه نکنند.

باز تاکید می‌کنم ملائکه‌ی الهی که به نور خود به شهدا کمک کردند تا بهترین عمل را انجام دهند و به بهترین مرگ نایل شوند در مقتل شهدا به استقبال زائران آن‌ها می‌آیند و با یک نحوه همسنخی که زائر با مَزور پیدا می‌کند پس از برگشتِ زائر او را بدرقه می‌کنند. همان‌طور که شهدا را سؤال و جوابی نیست زائر شهدا در جواب سؤال ملکین در نمی‌مانند و از بهشتی که در افق جان آن‌ها نمایان است محروم نمی‌گردند. و این است راز آن‌که پس از برگشت از کربلای ایران احساس می‌کنید از گناهان فاصله دارید. مواظب باشید این فاصله را با یاد شهدا حفظ کنید.  
 همان‌طور که حضرت ابالفضل(علیه السلام) نور امام حسین(علیه السلام) را ملموس‌تر می‌نمایاند تا قلب ما آمادگی لازم جهت درک پرتو درخشان نور حسین(علیه السلام) را پیدا کند، شهدای کربلای ایران، همچون ابالفضل(علیه السلام) نوری از انوار حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه»را می‌نمایانند تا قلب‌های ما امکان قرارگرفتن در ذیل شخصیت اشراقی حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه»را بیابد و از ظلمات دوران رهایی یابد. موفق باشید
التماس دعا

 
در آخر خوب است که با جملاتی از شهید آوینی و با نگاهی که آن شهید بزرگوار به شهیدان انداخت و در کنار شهیدان به ملکوت پرواز کرد، به شهیدان بیندازیم. او می‌گفت:

مکه برای شما، فکه برای من…بال نمی‌خواهم، این پوتین‌های کهنه هم مرا به آسمان می برند.
ای شهید…ای آن‌که بر کرانه‌ی ازلی و ابدی وجود بر نشسته‌ای ، دستی بر آر و ما قبرستان‌نشینانِ عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش.
بسیجی عاشق کربلاست وکربلا را تو مپندار که شهری است در میان شهرها و نامی است در میان نام‌ها، نه؛ کربلا حرم حق است و هیچ‌کس را جز یاران امام حسین(علیه السلام) راهی به سوی حقیقت نیست. کربلا ما را نیز در خیل کربلاییان بپذیر....

 
حسین(علیه السلام) سرسلسله‌ی همه‌ی شیدایان حق است. عالَم همه در طواف عشق است و دایره‌‌دارِ این طواف، حسین(علیه السلام) است. ولی نپندار که تنها عاشوراییان را بدان بلا آزموده اند ولا غیر ، صحرای بلا به وسعت همه‌ی تاریخ است.

مرده آن است که نصیبی از حیات طیبه‌ی شهدا ندارد مبادا غافل شویم و روزمرّگی ما را از حضور تاریخی خویش غافل کند.
پندار ما اینست که ما مانده‌ایم و شهدا رفته‌اند اما حقیقت آن است که زمان، ما را با خود برده است و شهداء مانده‌اند.

زمان بادی است که می‌وزد، هم هست، هم نیست. آن‌که ریشه در خاک استوار دارد را از طوفان هراسی نیست. جنگ می‌آمد تا مردان مرد را بیازماید. جنگ آمده بود تا از خرمشهر و فکه و شلمچه و..  دروازه‌ای به کربلا باز شود.
هنر آن است که بمیری پیش از آن‌که بمیرانندت و مبدأ و منشأ حیات آنانند که چنین مرده‌اند.

سلامت دنیا بیماری است و بیماری اش شفا و سلامت، چراکه بنیان دنیا در عادات است و سلامت حقیقی، هرچه هست در ترک عادات و عتق از ملکات.
عارف سالک اگر قول و فعلش خلاف این عالم است، نه از سر لودگی و مسخره‌گی است ، بل او عالم عادات را خراب می‌کند تا حقیقت بنا شود.
 "سَر" آن است که در طریق وصال به باد رود و "جان" متاعی است که هم او بخشیده است تا به بهای آن لقایش را باز خریم، و سّر آن‌که خون مقتول عشق را ثارالله گفته‌اند نیز در همین جاست.

  مردمان مسافر کاروان مرگ‌اند، اما خود نمی‌دانند، مرگ کاروان‌دارِ سفر زندگی است ، کجاوه ثابت می‌نماید اما کاروان در سفر است.

"ترک هوش کن" که "هوشیار" در خودی خود اسیر است و تا خود باقی است یار از تو می‌رمد، بیهوده نیست این‌همه که عاشقان از عقل می‌نالند؛ عقل عقال است و جان را از پای بست خاک می‌کند و تا عقل باقی است، خود از میانه بر نمی‌خیزد و مستان در جست و جوی بی‌خودی به مستی روی آورده‌اند، که مستی و بی‌خودی باهم‌اند؛ مستی زوال عقل است و از این روی هم ره بی خودی است.
بندگی خدا میثاق ازلی است که انسان در عمق فطرت خویش بدان شهادت می‌دهد و او فطرتأ به مبدأ عالم، علم و گرایش دارد و اگر به نفس خویش رجوع کند در باطن خویش خواهد یافت که خداوند فجور و تقوا را به نفس او الهام فرموده است و آسمان لایتناهی تمنای او را هیچ کرانه‌ای جز قدرت و اراده‌ی مطلق، علم مطلق، حسن مطلق و حیات محض محدود نمی‌کند.

می‌خواهم در رثای شما ای کبوتران خونین بال دل حرم أمن، مرثیه‌ای بسرایم اما کلام زمین‌گیر است و کبوتر شکسته بال، دل من نیز آسمان را تنها در خیال می‌پرورد. کلام اسیر قفس ماهیات است و عقل اسیر دام کلام و آن جا که شما بال کشیدید پر جبرائیل عقل می‌سوزد آن‌جا جزء نبی عشق را بار نمی‌دهند و جز او و اوصیائش یعنی آنان که ضمیر نسبیت را به آسمان اطلاق پیوند می‌دهند دیگر کیست که بتواند بر معراج انقطاع کامل پای نهد و چشم دلش به ضیاء نظر به غیبت الغیوب ذات نور یابد و این چنین از صدر المنتهی اسماء و صفات درگذرد و به معادن پنهان عظمت اتصال یابد و روحش به ذات عزیز قدوس تعلیق پیدا کند.
خیال هم می‌تواند براق بلند پرواز معراج انسانی باشد و هم خر دجّال مرکوب نفس اماره هرجا که خیال رفت؛ پسندیده نیست.

انسان در درون خودش زندانی است اما این زندان نفس را می‌توان آن‌همه وسعت بخشید که آسمان و زمین را در بر گیرد.
انسان اگر بتواند "خود" را در "خدا " فانی سازد نورالأنوار طلعت شمس حق از او نیز متجلی خواهد شد و عزت و عظمتی خواهد یافت بی نهایت.
هنرمند از آسمانیان می‌گیرد و بر زمینیان می‌بخشد. پس سینه‌اش باید قابلیت نزول ملائکه‌ای را داشته باشد که واسطه‌ی الهام هستند. سینه‌ی تنگ کوردلان کجا و آسمان بی‌کران کجا. 

 شیطان سوگند خورده است که« لازیننّ لهم فی الارض» و او آن چنان کثرات جمالیه حضرت حق در چشم انسان زینت می‌بخشد که او را سحر می‌کند و می‌فریبد. رنگ؛ کثراتی هستند تجلی‌یافته از نور سفید، اما اگر انسان اسیر "رنگ" شود از نور سفید باز می‌ماند.

جاذبه‌ی خاک به ماندن می‌خواند و آن عهد باطنی به رفتن، عقل به ماندن می‌خواند و عشق به رفتن... و این هر دو را خداوند آفریده است تا وجود انسان در آوارگی و حیرت  میان عقل و عشق معنا شود.
بعضی‌ها ما را سرزنش می‌کنند که چرا دم از کربلا می‌زنید و از عاشورا؛ آن‌ها نمی‌دانند که برای ما کربلا بیش از آن‌که یک شهر باشد یک افق است که آن را به تعداد شهدایمان فتح کرده‌ایم، نه یک بار نه دو بار ... به تعداد شهدایمان.
زندگی به خون وابسته است و  پیکر تاریخ  بی‌خون خدا مرده‌ای بیش نیست و سر مبارک امام شهید بر فراز نی رمزی است میان خدا و  عشاق؛ یعنی که این است بهای دیندار.

یار عاشق کش، عاشق خویش را به قتل می‌رساند تا او را حیات جاودان عندالهی بخشد، عدمش می‌گرداند تا در آینه‌ی عدمی او تجلی کند؛ فانی‌اش می‌گرداند تا بقایش بخشد.
اهل ظاهر موسی را سرزنش می‌کنند که  "ربّ أرنی" می‌گوید، غافل که "رب ارنی" حقیقت عبادات است که جز شهدایِ راه خدا بدان وصول نمی یابند.
«راز» بی‌نشان است و «رمز» نشان بی‌نشان اشاره‌ای و دیگر هیچ، عالم وجود، عالم نشانه‌هاست و عالم بی نشان، فراسوی وجود در دیار نادیار عدم است و راه از فنا می‌گذرد. تا خود باقی است، عقل باقی است و حَیَّز وجود عقل، اعتبار واقع شود، راز نیست، عقل تنها برآنچه احاطه‌پذیر است علم می‌یابد و عالم راز عالم عدم تنهایی است که به حریم آن می‌توان واصل شد، اما نه به قدم علم که جز به معقولات متناهی راه نمی‌برد.

کعبه و ملک حجاز بهانه‌ی دیدار است و چون لقا بی‌بهانه حاصل شود دیگر چه نیازی به کعبه و ملک حجاز؟
شهادت زیباست، اما مثل مرد پای بیرق انقلاب ایستادن از آن‌هم زیباتر است. خون‌دادن برای خمینی زیباست، اما خونِ دل‌خوردن برای خامنه‌ای از آن‌هم زیباتر است.

چه کسی باور می‌کرد این شهدا این چنین با عالم ملکوت ارتباط پیدا کرده‌اند. آیا می‌توانید مناجات‌های شهید چمران را زمینی ببینیدکه می‌گوید:
     "ترا شکر می‌کنم که از پوچی‌ها، ناپایداری‌ها، خوشی‌ها و قید و بندها آزادم کردی و مرا در طوفان‌های خطرناک حوادث رها ننمودی، و در غوغای حیات، در مبارزه‌ی با ظلم و کفر غرقم کردی، لذت مبارزه را به من چشاندی، مفهوم واقعی حیات را به من فهماندی... فهمیدم که سعادتِ حیات در خوشی و آرامش و آسایش نیست، بلکه در جنگ و درد و رنج و مصیبت و مبارزه با کفر و ظلم و بالاخره در شهادت است.

     خدایا ترا شکر می کنم که به من نعمت "توکل" و "رضا" عطا کردی، و در سخت‌ترین طوفان‌ها و خطرناک‌ترین گرداب‌ها، آنچنان به من اطمینان و آرامش دادی که با سرنوشت و همه‌ی پستی‌ها و بلندی‌هایش آشتی کردم و به آنچه تو بر من مقدر کرده‌ای رضا دادم.

     خدایا در مواقع خطر مرا تنها نگذاشتی، تو در کویر تنهایی انیس شب‌های تار من شدی، تو در ظلمت ناامیدی، دست مرا گرفتی و کمک کردی... که هیچ عقل و منطقی قادر به محاسبه و پیش‌بینی نبود، تو بر دلم الهام کردی و به رضا و توکل مرا مسلح نمودی، و در میان ابرهای ابهام و در مسیری تاریک و وحشتناک مرا هدایت کردی."

     مرحوم شهید آوینی در دوکوهه چه می‌بیند که می‌گوید:
     یک بار دیگر سلام، دو کوهه.
     قطارها دیگر در کنار دوکوهه نمی‌ایستند و بسیجی‌ها از آن بیرون نمی‌ریزند. قطارها دوکوهه را فراموش کرده‌اند و حتی برای سلامی هم نمی‌ایستند. بی‌رحمانه می‌گذرند، اما شهدا اُنسی دارند با دوکوهه که مپرس با ذره ذره خاکش، با زمینش، با دیوارهایش، با ساختمان‌هایش، با همه‌ی آنچه در چشم ما هیچ نمی‌آید. می‌گویی نه؟ از حوض روبه‌روی حسینیه‌ی حاج همت باز پرس که همه‌ی شهدای دوکوهه با آب آن وضو ساخته‌اند. در حاشیه اطراف حوض تابلوهایی هست که به یاد شهدا روییده‌اند اما الفت شهدا با این حوض نه فکر کنی که به سبب تابلوهاست!

     من چه بگویم؟ اینها سخنانی نیست که بتوان گفت، تو خودت باید دریابی و اگر نه دیگر چه جای سخن؟
     زمین صبحگاه نیز هنوز در جستجوی رازداران خویش است. اگر زبان خاک را بدانی، توجه اش را در فراق آنها خواهی شنید، هر چند او همه لحظات آنچه را که دیده است و شنیده، به خاطر دارد؛ صدای آسمانی شهید گلستانی را گاه خواندن دعای صبحگاه : " اللهم اجعل صباحنا صباح الصالحین ...."

     نهرهای رحمات خاص حق جاری می شد و باغهایی از اشجار بهشتی لا اله الا الله می رویید و زمین صبحگاه بقعه‌ای می‌شد از بقاع رضوان. آنان که در دوکوهه زیسته اند طراوت این جنات را در جان خویش آزموده اند و هنوز از سکران چهار نهر آب و عسل و شیر و شراب سرمستند. جا دارد که دوکوهه مزار عشاق باشد، زیارتگاه عشاقی که از قافله شهداء جا مانده اند. ای قدمگاه بسیجی ها، ای قدمگاه عاشق ترین عاشقان، تو خوب می‌دانی که چه سایه‌ی بلندی را از کف داده‌ای.

     بوسه‌های تو بر قدم‌هایی می‌نشسته است که استوارتر از عزم آنان را زمین به یاد ندارد. یادهایت را در خود تجدید کن تا آنجا که اگر هزارها سال نیز از این روزها بگذرد تو را با این نام بشناسند که قدمگاه بسیجیان بوده‌ای، شب را به یاد بیاور که انیس عشاق است؛ آن شب را، بعد از عملیات والفجر یک.

     ای دوکوهه، تو را به خدا چه عهدی بود که از این کرامت برخوردار شدی و خاک زمین تو سجده گاه یاران خمینی شد؟
     و حال چه می‌کنی، در فراق پیشانی‌هایشان که سبب متصل ارض و سما بود، و آن نجواهای عاشقانه؟
     دوکوهه، می‌دانم که چقدر دل تنگی، می‌دانم که دلت می‌خواهد باز هم خود را به حبل دعای شهدا بیاویزی و با نمازشان تا عرش اعلی بالا روی. می دانم که چه می کشی دوکوهه! عمر تو هزارها سال است و شاید هم میلیون‌ها سال. اما از آن روز که انسان بر این خاک زیسته است، آیا جز اصحاب عاشورایی سیدالشهداء کسی را می‌شناسی که بهتر از شهدای ما خدا را عبادت کرده باشد؟

     تو چه کرده ای که سزاوار کرامتی این همه گشته ای که سجده گاه یاران خمینی باشی؟ چه پیوندی است میان تو و کربلا؟
     کدام رسول بر خاک تو زیسته است؟ تو کهف اعتکاف کدام عارف بوده ای؟ اشک کدام عزادار حسینی بر تو چکیده است؟ چه کرده ای دوکوهه؟ با من سخن بگو... حسینیه‌ات نیز سکوت کرده است و دم برنمی‌آورد.
     ما که می‌دانیم، زمان، بستر جاری عشق است تا انسان‌ها را در خود به خدا برساند و حقیقت تمامی آنچه در زمان حدوث می‌یابد باقی است. پس، از حسینیه‌ی حاج همت بخواه که مهر سکوت از لب برگیرد و با ما سخن بگوید. اینجا حرم راز است و پاسداران حریم آن، شهدایند؛ شهدایی که در آن نماز شب اقامه کرده اند و با خدا راز و نیاز گفته اند؛ شهدایی که در حسینیه چشم بر جهان غیب گشوده اند؛ شهدایی که همسفران عرشی امام بوده اند و اکنون میزبان او هستند. عمق وجود من با این سکوت رازآمیز آشناست؛ سکوت که در باطن، هزارها فریاد دارد. من هرگز اجازه نمی‌دهم که صدای حاج همت در درونم گم شود. این سردار خیبر، قلعه‌ی قلب مرا نیز فتح کرده است.

این سخنان از کدام چشمه در قلب امثال شهید چمران و شهید آوینی جوشیده است، جز این است ‌که این بزرگان در سلوک خود سعی کردند خود را در ذیل شخصیت حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه»و در وادی ارادت به انقلاب اسلامی وارد کنند و از طریق با عالم ملکوت مرتبط شده و در نوشته‌های خود از آن عالم گزارش می‌دهند؟
 
 
 


[1]ـ سوره‌ی احزاب، آیه‌ی 23
[2]ـ سوره‌ی طه، آیه‌ی 12
[3]ـ سوره‌ی حجرات، آیه‌ی 2
[4]ـ وسائل الشیعه، ج:4، ص:33
[5]ـ صحیفه‌ی سجادیه، دعای 23
[6]ـ وسائل الشیعه، ج:14 ص:588
[7]ـ سوره‌ی نساء، آیه‌ی 64
[8]ـ وسائل الشیعه، ج:14 ص:341
[9]ـ کافی، ج:5 ص:57
[10]ـ صحیفه‌ی سجادیه، دعای 28
[11]ـ سوره‌ی توبه، آیه‌ی 111
[12]ـ سوره‌ی آل‌عمران، آیه‌ی 169 و 170
[13]- مطالب فوق برگرفته شده از زیارات مختلف در مورد شهدا و اولیاء الهی می‌باشد.
[14]- بحار الأنوار، ج‏67، ص: 196
منبع لب المیزان
حرف مردم
نام شما:
ایمیل شما (نمایش داده نخواهد شد):
حرف شما: