مـجله دیـــــنی فرهــنگی بیــــــنشجو
انتظار به معنای آماده شدن است، تلاش در راه ایجاد جامعه مهدوی... ادامه »
  • Who is Mahdi?
    Mahdi is a revered figure among Shia Muslims, believed to be one of the divine prophet Mohammad's last descendants and a descendant of the murdered Imam Hussain (Who has been murdered thirsty, shed on the ground, and trampled with hatred).
  • اندیشه‌ مهدویت منحصر به شیعیان و یا مسلمانان نیست؛ بلکه همه یا اغلب ادیان و مذاهب موجود در جهان، به گونه‌ای به “موعود” باور دارند.
  • در این زمینه یکی از روانشناسان به نام «آدلر» اظهار می‌دارد: به طور کلی در چهار تا پنج سالگی شخصیت، منش، رفتار و سبک خاص زندگی هر فرد مشخص می‌شود و این روال تقریباً تا آخر عمر ادامه می‌یابد.
نوشتار
بمناسبت روز بزرگداشت مردی عرب که به گردن ما حق دارد؛

چرا شیخ بهایی از سلاطین حمایت و با آنها همکاری داشت؟!

عملکرد سیاسی شیخ بهایی از چند جهت مورد توجه محققان منتقدان قرار گرفته است این موارد عبارتند از:
الف) همکاری با سلاطین صفوی در قالب پذیرش منصب شیخ الاسلامی.
ب) مدح سلاطین معاصر خود و تالیف کتاب یا رساله به نام آن‏ها.
ج) تضاد و دوگانگی در نظر و عمل سیاسی.
 
در اینجا موارد انتقادی مذکور را به تربیت و همراه با پاسخ آنها بررسی می‏کنیم:
 
همکاری با سلاطین صفوی :
تعامل نزدیک عالمان دینی با حاکمان سیاسی در عصر صفوی به لحاظ مشروعیت چنین رفتارهایی از دیرباز مورد بحث و گفت‏گوی اندیشمندان بوده و هست.
برخی از نویسندگان معاصر بی‏پروا عملکرد سیاسی عالمان شیعی عصر صفوی را نقادی و تقیح کرده‏اند و شیخ بهایی را به خاطر همکاری و رابطه نزدیک او با شاه عباس، مورد سخت‏ترین نکوهش‏های خود قرار داده است.
یکی از این نویسنده‏گان با تعریض نسبت به مدافعان رویه علمای شیعه در عهد صفوی زبان به طعنی آن‏ها گشوده و می‏گوید:
«درست است که این حاکم فاسد است، درست است که در همین عالی قاپو خانه‏هایی می‏بینیم که مثل خانه‏های خلیفه بغداد آلات موسیقی و مشروبات دارد، درست است که سلطان صفوی مثل خلیفه عباسی بغداد اهل همه فرقه است، اما این مانع از این نمی‏شود که جامعه و وجدان شیعی نتوانه نظام استبدادی و فساد و اخلاقی او را تحمل کند، وقتی می‏بیند که یک روحانی بزرگ، و عالم بزرگ و باتقوی و ناب غه شیعی مثل شیخ بهایی که از مفاخر علمی ما است با او همکار است و همراه است توده مذهبی می‏پذیرد و تحمل می‏کند چرا؟ زیرا درست است که این حاکم مثل خلفا زندگی می‏کند اما حُب علی در دل دارد... و این همه چیز را توجیه می‏کند برای چه؟ برای این که روایت است... که محب علی در بهشت است ولو عاصی بر من باشد و مبغض علی در دوزخ است ولو مطیع من باشد».
 
این سخنان را اگر بر غرض ورزی نویسنده نکینم مسلّما از روی احساس دلسوزی گوینده نسبت به دین و مذهب تشیع نبوده است تأمل در (که دوره همگرایی و اقبال عالمان دینی به سیاست برای تأیید و تقویت حاکم شیعی است) تاریخ سیاسی تشیع در این دوران عکس دیدگاه این نویسنده را نشان می‏دهد.
در اینجا به اختصار پاسخ‏هایی را که در رد این نظریّه ارایه شده است می‏آوریم:
 
1. تقیّه
نخستین جوابی که به ذهن متبادر می‏شود تقیّه است. تقیّه از اصول مسلّم مذهب شیعه است که در روایات معصومین علیه‏السلام با تعابیری نظیر «لاایمان لمس لاتقیة له»  بر اهمیت این اصل تأکید شده است. از این رو شیعیان بویژه عالمان شیعی در موارد متعدد از تاریخ تشیع برای حفظ دین و ترویج مذهب تشیع، و یا حفظ جان خود و دیگران از این اصل کاربردی استفاده کرده‏اند و مستند آن‏ها علاوه بر گفتار معصومین علیه‏السلام سِفره سیاسی ایشان در برخورد با خلفای جور بوده است.
 
خود شیخ بهایی روایتی در خصوص پرهیز از مخالفت پادشاه جبار بدین مضمون نقل کرده است که:
«ایاک و غضب الملک الظلوم فان غضبه کغصنب ملک الموت»
یعنی از خشم پادشاه ظالم و جائر بپرهیز که خشم او مانند خشم فرشته مرگ است که جان را می‏ستاند و موجب هلاکت و نابودی حیات انسان می‏شود.
 
بنابراین محتمل است که همکاری شیخ با شاهان صفوی بر اساس این اصل صورت گرفته باشد.
اما خدشه‏ای که بر این جواب وارد است این است که «در زمان شیخ بهایی عالمای بزرگی همانند محقق اردبیلی و دیگران بوده‏اند که از معاشرت با سلاطین وقت احتراز داشته‏اند پس خوف و اضطرار نبوده است بنابراین تقیه نمی‏تواند عمل خوبی برای توجیه عملکرد سیاسی وی قلمداد شود.
 
2. مصلحت عامه
دفع ضرر از مؤمن و یا جلب نفع برای او، از جمله عوامل جواز همکاری با حاکم جائر است که در فقه شیعه بدان تصریح شده است.
در تاریخ سیاسی شیعه حضور علی‏بن یقطین در دستگاه حکومتی هارون الرشید و نیز ولایت عبدالله نجاشی از طرف خلیفه عباسی (منصور دوانیقی) که از سوی امام صادق‏و امام کاظم علیه‏السلام تجویز شده بود. به منظور یاری رساندن به مؤمنان و احقاق حق مستضعفان بوده است. در این که حضور شیخ بهایی در دستگاه صفوی برای تحقق بخشیدن به چنین اهدافی بوده شبهه‏ای در آن نیست. مؤلف سلافة العصر در این باره آورده است:
 
«شیخ بهایی بسیار بخشیده بود و سرای عالی داشت که یتیمان و زنان بدان پناه می‏بردند و بسیار کودکان نوزاد در آن شیر خوردند و بسیار مردم از آن پناه جستند، وی به مردم بسیار چیز می‏بخشید ولی با آن همه تقرب، میل به پادشاه نداشت و بیش‏تر مایل به تنهایی و جهان گردی بود.»
 
عبارت «یفد علیها الراجی و الآمل» در کلام این نویسنده شاهد بر مدعی است. نتیجه این که تأمین مصلحت عباد و حداقل یاری رساندن به نیازمندان جامعه و دادرسی مظلومان با استفاده از موقعیت شیخ الاسلامی می‏تواند یکی از متندات شرعی در تبیین عمل سیاسی شیخ باشد.
 
3. اقامه امر به معروف و نهی از منکر
در فقه سیاسی شیعه وجوب تحصیل ولایت از طرف حاکم جائر و یا هر نوع همکاری با او در صورتی که اقامه امر به معروف و نهی از منکر موقوف به آن باشد واجب است همکاری بسیاری از عالمان شیعی با حاکمان جور برای احیای این دو فریضه بزرگ الهی بوده است. بزرگ‏ترین معروفی که به دست عالمان شیعی در طول تاریخ سیاسی اسلام انجام شده است ترویج فرهنگ و معارف مذهب تشیع با روش‏های علمی و عملی بوده که در دوران صفوی به اوج و اعتلای خود رسید. تحقق این هدف جز با همکاری عالمان دینی با حاکمان سیاسی و حمایت نظام سیاسی از ایشان، امکان‏پذیر نبود.
 
دلیل بر این‏که حضور عالمان در دستگاه حکومت و هدایت شاهان صفوی مؤثر بوده مطلبی است که مؤلف خیر البیان در باره جایگاه شیخ بهایی نزد شاه عباس صفوی آورده است وی می‏نویسد:
«شاه آگاه، (شاه عباس اول) را نسبت به آن حضرت (شیخ بهایی) اعتقاد صافی است و در اعزاز و احترام و اکرام او دقیقه‏ای نامرعی نمی‏گذارد، و همواره ملتمسات آن حضرت در سده رفیعه شاهی چون دعاهای اجابت قرینش در بارگاه الهی مقبول است.»
 
از عبارت فوق چنین بر می‏آید که حضور فعال امثال شیخ در دربار شاهان در هدایت آن‏ها مؤثر بوده و خواسته‏های ایشان که مسلّما خواسته‏های دینی و در جهت حمایت از ستم دیده‏گان بوده مورد پذیرش پادشاه وقت قرار می‏گرفت. هر چند در مواردی هم استبداد شاهان مانع از قبول نظر آنان می‏گردید.
 
همان‏گونه که در گزارش‏های تاریخی این دوران آمده است که نهی شیخ در باز داشتن شاه عباس اول از قتل فرزند ارشدش (صفی میرزا)مؤثر واقع نشد و شاه خطاب به شیخ بهایی گفت:
«شیخ احترام خود را نگاه دارید و اصرار نکیند.»
 
سخنان مؤلف عالم آرای عباسی نیز حکایت از جایگاه بلند شیخ نزد شاه صفوی و پذیرش نصایح او توسط شاه دارد، او در این باره می‏گوید:
«از این زمان خجسته نشان، حضرت اعلی شاهی، وجود شریف آن یگانه روزگار را مغتنم دانسته، همیشه از ملتزمان رکاب اقدس، اکثر اوقات در سفر و حضر به وثاق حضور او تشریف قدوم ارزانی داشته، از صحبت فیض بخش او مسرور می‏گردند.»
 
در این‏جا باید افزود که برخی بر اساس پندارهای باطل خود درصدد خدشه چهره عالمان بزرگ شیعی برآمده و حضور آن‏ها در عرصه سیاست را ناشی از ریاست و طلبی دانسته‏اند.
البته آنچه از ساحت شیخ بهایی و امثال او به دور است چنین ادعاهای بی‏پایه و اساس است.
 
امام خمینی رحمه‏الله در ردّ این گونه شبهات چنین می‏فرماید:
«...می‏بینیم که یک طایفه از علما این‏ها گذشت کرده‏اند از یک مقاماتی و متصل شده‏اند به یک سلاطین با این که می‏دیدند مردم مخالفند، لکن برای تروایج دیانت و ترویج تشیّه اسلامی و ترویج مذهب حق، این‏ها متصل شده‏اند به یک سلاطین، و این سلاطین را وادار کرده‏اند خواهی نخواهی برای ترویج مذهب تشیع و این‏ها آخوند درباری نبودند. این اشتباهی است که بعضی نویسندگان ما می‏کنند. اطرافیان سلاطین این آقایان بودند. اینها اغراض سیاسی داشتند، اغراض دینی داشتند. نباید یک کسی تا به گوشش می‏خورد که مثلاً مجلسی رحمه‏الله محقق ثانی رحمه‏الله شیخ بهایی- رضوان الله علیه- با این‏ها روابط داشته‏اند و می‏رفتند سراغ این‏ها، همراهی‏شان می‏کردند، خیال کنند که اینها مانده‏اند برای جاه و عزت و احتیاج داشتند به این که سلطان حسین و شاه عباس به آن‏ها عنایتی بکنند. این حرف‏ها نبوده در کار، آن‏ها گذشت کردند، یک مجاهده نفسانی کرده‏اند برای این که مذهب را به وسیله آن‏ها، به دست آن‏ها ترویج کنند.»
 
ب - مدح سلاطین معاصر و تألیف کتاب و رساله به نام آن‏ها
در زندگی سیاسی عالمان شیعی یکی از مسایلی که توجه نویسندگان و محققان را جلب کرده است مدح و ثنای سلاطین و یا تالیف کتاب و رساله به نام آن‏ها است.
با توجه عدم مشروعیت پادشاهان و نیز جائر و فاسق بودن اکثر ایشان، این سئوال مطرح می‏شود که عالمان شیعی با آن مرتبت علم و تقوا چرا و چگونه ظالمان را ستوده و در حق آنان مدح و ثنا گفته‏اند؟!!
 
شیخ بهایی از جمله دانشمندان بزرگ شیعی است که به خاطر این رفتارش مورد انتقاد قرار گرفته است.
در این‏جا قبل از پرداختن به پاسخ این اشکال آثاری را که شیخ بهایی به نام شاهان صفوی تالیف کرده و نیز بخشی از سخنان او که در مقدمه این آثار آمده ذکر می‏کنیم:
 
الف) جامع عباسی
بهایی این کتاب را به درخواست شاه عباس به نگارش درآورد. مؤلف در دیباچه این اثر شاه صفوی را به اقتدار سیاسی، عدالت، انتساب، به خاندان اهل‏بیت عصمت و طهارت علیه‏السلام و دین مداری ستوده است.
 
ب) رساله تحریم ذبایح اهل کتاب
شیخ بهایی این رساله را به درخواست و امر شاه عباس اول و در رد اشکال علمای روم به فتوای عالمان شیعی در باره تحریم ذبایح اهل کتاب تالیف کرده و پادشاه مذکور را با این القاب و اوصاف ستوده است:
«السلطان الأعظم، و الخافان الأعدل الأکرم، اعظم ملوک الارض شأنا، و اعلاهم منزلة و مکانا، و امضاهم سیفا و سنانا، اقواهم حجة و برهانا، صاحب السنب النبوی، والحسب العلوی ابوالمظفر شاه عباس الحسین الموسوی الصفوی، لابرحة رقاب السلاطین خاطعة، علی بابه، و جباه الخواقین مُعَفّرة بتراب اعتابه»
 
ج) رسالة فی مباحث الکر
این رساله را به نام سلطان محمد خدابنده نوشته و از مؤلفات دوران جوانی شیخ بهایی است و نام آن را «تحفه» گذاشته است. به اعتقاد بعضی محققین این رساله را نخست، در زمان شاه طهماسب و به نام او نوشته پس آن را به نام شاه محمد خدابنده کرده است.
 
د) تحفه حاتمیّه
این اثر به نام رساله اسطرلاب معروف است و بهایی آن را برای میرزا حاتم بیک اعتماد الدولة اردو بادی وزیر شاه عباس نوشته است.
 
ه··) حبل‏المتین
مؤلف وقایع السنین در باره این اثر فقهی شیخ بهایی گفته است:
شیخ معظم الیه، حبل‏المتین را به اسم شاه طهماسب نوشته و خلاصه را به اسم حمزه میرزا «پسر سلطان محمد خدابند» نگاشته‏اند.
 
و) کتاب العروة الوثقی
در مقدمه این کتاب که اثر تفسیری بهایی است از شاه عباس اول تعریف و تمجید فراوان شده است.
اکنون به علل و انگیزه‏هایی که شیخ بهایی و امثال او را ملزم به مدح شاهان در مقدمه آثار علمی شان کرده اشاره می‏کنیم:
 
1. رسم غالب در دوران‏های گذشته چه قبل از صفویّه و چه بعد از آن این بوده است که مؤلفان بزرگ که با حاکمان سیاسی روابط نزدیک داشته‏اند به منظور حفظ و ترویج آثار علمی خود، پادشاهان معاصر را در مقدمه آن‏ها تعریف و تمجید می‏کردند. مولی محمدتقی مجلسی به این الزام سیاسی فرهنگی آن دوران در مقدمه اثر خود لوامع صاحبقرانی اشاره کرده است، بنابراین شیخ بهایی نیز در برخی از تالیفات خود به این قانون مرسوم عمل کرده است.
 
2.آنچه در سخنان مؤلفان در دیباچه آثارشان دیده می‏شود، تأیید اقتدار شاهان است که حداقل در دوران مورد مطالعه ما تأیید باد شاهان شیعی از سوی علمای دوراندیش امامیّه در قبال حکومت رقیب (عثمانی) امری لازم و اجتناب‏ناپذیر بود. جدایی عالمان دینی از حاکمان سیاسی به معنای تضعیف مذهب تشیع و حکومت شیعی و تقویت دیگران محسوب می‏شد و این امری بود که عالمان شیعی همیشه از آن پرهیز داشته‏اند.
 
3. با دقت در تعابیر این عالمان معلوم می‏شود که بسیاری از عبارت به کار رفته در مدح شاهان شرح وظایفی است که از حاکمان عدل انتظار عمل به آن‏ها می‏رود و واضح است بیان این واقعیات در قالب الفاظ، به معنای مدح و یا تملّق در برابر صاحبان شوکت و قدرت نیست.
 
4. نکته قابل توجه در تعابیر گزینش شده در سخنان شیخ بهایی این است که وی هر چند شاه صفوی را به عدالت و جلوه‏های اقتدار ستوده است، ولی هرگز آنان را به تقوا و پرهیزگاری توصیف نکرده، زیرا فسق شاهان صفوی برایشان امری مسلّم بوده است. البته توصیف آنان به عدالت نیز قابل توجیه است، زیرا از نظر شیخ بهایی عدالت مفهومی است که دارای مراتب مختلف است و اسلام و ایمانی یکی از مراتب آن است و با توجه به این که پادشاهان مورد ستایش او مسلمان شیعی بوده‏اند از این رو بهایی در وصف آقا به عدالت به خطا نرفته است.
 
5. نکته مهم دیگر این که شیخ بهایی در وصف شاهان صفوی فقط به توصیف سلطان معاصر خود پرداخته و از تعریف و تمجید دودمان صفوی و شاهان پیشین این سلسله خودداری کرده است. از اکتفا کردن شیخ به قدر ضرورت چنین استنباط می‏شود که وی در مدح شاهان بر اساس قاعده «الضرورات تبیع المخدورات» عمل کرده است.
 
ج - تضاد و دوگانگی در نظر و عمل سیاسی
آنچه از زندگی شیخ بهایی معروف است این است که وی مشربی زاهدانه و مسلکی عارفانه داشته و به روش درویشان می‏زیستم و دارای زندگی ساده و بی‏آرایش و بی‏اعتنا به دنیا بوده است. از لحاظ نظری ریا و تلبیس و استفاده ابزاری از دین و دعوای زهد و تقوا برای رسیدن به جاه و مقام و منصب‏های دینایی را نکوهش کرده است و عالمان را از معاشرت و نزدیک شدن به پادشاهان سخت پرهیز داده است. بهایی مضامین فوق را که جلوه‏های از نفسانیات و دینای مذموم است و در کام نفس، شیرین است به نان و حلوا تشبیه کرده و می‏گوید:
 
  • متقی خود را نمودن بهرزر نان و حلوا لاف تقوا از پی تعظیم شاه قرب شاهان است زن قرب الحذر الفرار از قرب شاهان الفرار
  •  
  • چیست؟ ای شوریده سر دعوی زهد از برای عزّ و جاه نان و حوا چیست دانی ای پسر؟ می‏برد هوش از سر و ازدل قرار
 
دیگر مثنوی‏های او نیز آکنده از تصریح و تلویح، در توصیه به دوری جستن از مناصب و ظواهر دینایی است. بیش‏تر مخاطبان شیخ در توصیه‏های اخلاق- سیاسی، عالمان دینی بود، زیرا از نظر وی این گروه، بیش از گروه‏های اجتماعی دیگر در معرض این نوع از آسیب‏های سیاسی- اجتماعی قرار دارند.
 
بهاءالدین عاملی در یک از سخنان خود، بدترین عالمان دینی را، کسانی معرفی کرده است که با پادشاهان معاشرت و مجاست دارند. هر چند این خصلت ناپسند عالمان، خود موجب پیدایش ویژگی مثبت در طرف مقابل می‏شود. یعنی از نظر وی، بهترین پادشاهان، پادشاهانی هستند که با عالمان معاشرت کنند.
 
بعد از ملاحظه نکاتی که ذکر شد، در بدو امر چنین به نظر می‏رسد که شیخ در مقام نظر و رفتار سیاسی دچار تضاد و تناقض آشکار شده است، زیرا از طرفی مناصب دینایی از جمله قرب به پادشاهان را نکوهش کرده، و نیز عزلت و بی‏نامی و زندگی در گمنامی را به معاشرت با اهل دینا و ریاست، ترجیح داده است و از طرف دیگر به رغم نظر و اندیشه‏اش، در رفتار سیاسی، همراه با پادشاهان بوده و منصب شیخ الاسلامی را که مهم‏ترین منصب سیاسی مذهبی دوران او بوده مدتی طولانی ،در دست داشته و به گفته موّرخان در سفر و حضر همراه شاه عباس، انیش و جلیس او بوده و این تناقضی آشکار است.
 
پاسخ این رفتار به ظاهر تناقض‏آمیز را باید در نوع نگرش بهایی نسبت به مسایل سیاسی- اجتماعی و دینی و نیز با ملاحظه اوضاع زمان او جست‏جو کرد. در تحلیل رفتار سیاسی و حل این تعارض ظاهری باید گفت: درست است که شیخ بهایی در زیّ خود زاهد شرب و عارف مسلک بوده و دینا را «رأس کل خطیئه» می‏داند اما همو در نوشته‏های خود آن سوی قضیّه را نیز متذکر شده و فرق بین نگرش استقلالی و نظر آلی به دینا را بیان کرده است. وی در یکی از مثنوی‏های خود در این باره چنین می‏سراید:
 
  • اهل دنیا را در آن بس خیرهاست بین حب‏اش و الشی فرق‏هاست
  • حبّ دنیا گرچه رأس هر خطاست حبّ آن رأس الخطیئات آمدست
 
شیخ پس از بیان فرق بین در نگوش نسبت به دینا، تمثیلی را ذکر می‏کند و در نهایت، معیار سنجش در هر کار و هر چیزی را داوری عقل معرفی می‏کند و می‏گوید:
گرنداری باور اینک راه عقل          پس مدار کارها عقل است عقل
 
و در ادامه به اثبات این معنی از راه نقل می‏پردازد.
در هر صورت نکوهش‏های شیخ در باره دنیا، جملگی در صورتی است که دینا فی نفسه و بالذات هدف باشد و انگیزه و خواسته انسان در دستیابی به مال و منصب و ریاست‏های دینوی فقط رسیدن به دینا باشد. این امر از مصادیق بارز دیناطلبی است و ریشه هر خطایی است که از طرف ائمه علیه‏السلام و عالمان دین از جمله خود بهایی نکوهش شده است.
 
با توجه به آنچه بیان شد علت این مسئله روشن می‏شود که چرا شیخ بهایی مخاطبان خود را از معاشرت شاهان پرهیز می‏داد ولی خود از طرفی به آن تن می‏داد. علت آن است که نگاه او به دنیا و ریاست‏های دینایی نگاهی ابزاری بوده است و هدف شیخ کسب نتایج دینی از مناصب دینایی بوده، آثاری هم که شیخ در صحنه سیاسی برای ایران و شیعیان و فرهنگ تشیع به جای گذاشت مؤید این ادعا است .
 
 
حرف مردم
نام شما:
ایمیل شما (نمایش داده نخواهد شد):
حرف شما: