مـجله دیـــــنی فرهــنگی بیــــــنشجو
انتظار به معنای آماده شدن است، تلاش در راه ایجاد جامعه مهدوی... ادامه »
  • Who is Mahdi?
    Mahdi is a revered figure among Shia Muslims, believed to be one of the divine prophet Mohammad's last descendants and a descendant of the murdered Imam Hussain (Who has been murdered thirsty, shed on the ground, and trampled with hatred).
  • اندیشه‌ مهدویت منحصر به شیعیان و یا مسلمانان نیست؛ بلکه همه یا اغلب ادیان و مذاهب موجود در جهان، به گونه‌ای به “موعود” باور دارند.
  • در این زمینه یکی از روانشناسان به نام «آدلر» اظهار می‌دارد: به طور کلی در چهار تا پنج سالگی شخصیت، منش، رفتار و سبک خاص زندگی هر فرد مشخص می‌شود و این روال تقریباً تا آخر عمر ادامه می‌یابد.
حوزه
تحول در حوزه؛

بزرگ‌ترین خطر فراموش شده!

«جمهوری اسلامی» عنوان برگزیده توسط حضرت امام(ره)برای انقلاب ایران در سال 1357 بود. مردم شریف و مسلمان ایران اسلامی نیز در 12 فروردین سال 1358 با اکثریت قاطع به آن رای مثبت داده و تاریخ کشور خود را وارد مسیر جدیدی کردند. مردم ایران تجربه‌ی 2500 حکومت‌های مختلف با ادعاهای گونه به گونه را در حافظه‌ی تاریخی خود به همراه داشتند. تجربه‌ای ناخوشایند که آنان را به سمت انتخابی متفاوت فرا می‌خواند. ملتی که صدها سال از «علی» و فرزندان او شنیده بود، مشتاقانه به مردی از سلاله‌ی او یعنی حضرت «روح الله» اعتماد کردند تا این بار همه‌ی مظلومیت‌های اهل بیت(ع) را تلافی کنند. آن‌ها می‌خواستند تا در سایه‌ی حکومت اسلامی زندگی کنند. یعنی حکومت قرآن و سنت!

حوزه‌های علمیه و ورود ناخواسته به عرصه‌‌های خطیر!

مردم ما با انتخاب جمهوری اسلامی و تغییر مسیر تاریخ خود، در واقع، حوزه‌ علمیه را وارد عرصه‌های خطیری کردند که گویا حوزه‌ی علمیه به عنوان یک سازمان نه علاقه‌ای به آن داشت و نه از آمادگی‌های لازم برخوردار بود!
مردم با انتخاب حکومت اسلامی یا حکومت فقاهت، همه‌ی مسئولیت کشور را متوجه علمای دین کردند. علمای دین که تا دیروز تنها متولی مساجد شناخته می‌شدند، از امروز مسئول نان و آب مردم هم شدند. مسئول جهاد و دفاع، فرهنگ و دینداری، صدا و سیما و سینما، اقتصاد و بانکداری و...

مردمی که با تقدیم هزاران شهید، به این انتخاب رسیده بودند، به حق انتظار داشتند تا علماء پس از صدها سال تبلیغ و اصرار بر «برتری اسلام بر سایر ادیان و مکاتب الهی و بشری»عینیت خارجی آن را نشان بدهند. در عالم بیرون از ذهن و استدلال، برتری و کارآمدی اسلام عزیز را در برابر سایر مکاتب بنمایانند.

برتری کلامی و ضعف فقاهتی

ما در بحث‌های کلامی بسیار قدرتمندانه سخن می‌گوییم و از پشتوانه غنی اسلام که به علم الهی متصل است، می‌گوییم و می‌گوییم که خداوند متعال به مصالح و مفاسد بندگان بهتر از سایرین آگاه است و بهتر از هر کسی می‌داند که چه باید کرد و چه نباید کرد. آیا خداوند آسمان‌ها و زمین که لحظه‌ای از تدبیرشان غافل نیست، از عهده‌ی انسان‌های روی یکی از کرات که در مقایسه با کل هستی، غباری بیش نیست، عاجز خواهد بود!؟ «وَلاتَهِنُواوَلاتَحْزَنُواوَأَنْتُمُالْأَعْلَوْنَإِنْکُنْتُمْمُؤْمِنینَ»(آل عمران،139)

در کنار این غرش و برش که گفته شد، همیشه در بخش عملی دین گرفتار مشکل بوده‌ایم. یعنی نمای عملی دین و عینیت شعار برآمده از ده‌ها استدلال عقلی و نقلی بر برتری دین، در فقاهتی رخ می‌نماید که اصلا قابل مقایسه با شعار مذکور نبوده و نیست. یعنی فقاهت ما هنوز در نظامات زمان شیخ طوسی(ره) سیر می‌کند. نظام سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، خانواده و... را در همان سطحی می‌بیند و تحلیل می‌کند که وی می‌نگریسته و تحلیل می‌کرده است. هنوز هم در حوزه‌های علمیه شرح لمعه‌ی شهید ثانی(ره) تدریس می‌شود و احکام پیش پا افتاده‌ی مکاسب شیخ انصاری ره مورد مداقه قرار می‌گیرد.

حوزه‌های علمیه و انقلاب اسلامی

حوزه‌ی پیش از انقلاب که البته همراهی قابل توجهی در رده‌ی بزرگان آن با امام(ره) نداشت، خواهی نخواهی وارد مقطع جدیدی از تاریخ خود شد. مقطعی که مردم با امید و احساس به او می‌نگریستند و همه‌ی دین و دنیایشان را از او مطالبه می‌کردند. اینجا بود که حوزه با تمام ادعاهای آن به عرصه‌ی امتحان کشیده شد. آیا حوزه‌ی پس از انقلاب خواهد توانست ادعاهای کلامی خود را در فرصت پیش آمده، در قامت حکومت اسلامی نشان دهد؟

واقعیت دوره‌ی 34 ساله نشان می‌دهد که حوزه به عنوان یک سازمان و کل واحد، از اساس متقاعد نشده است که مسئولیتی در قبال انقلاب دارد. به همین خاطر نیز وقتی فقر و نابسامانی‌های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را مشاهده می‌کند، طلبکارانه و در مقام یک منتقد ظاهر شده و مسئولین اجرایی را متهم می‌سازد. در مسائل فرهنگی، همیشه صدا و سیما و اداره‌ی ارشاد متهمند و در اقتصاد، بانک‌ها و وزارت اقتصاد و...!

راستی جایگاه حوزه‌های علمیه کجاست تا با تراز همان جایگاه، نقد و بررسی شود؟ حوزه مسئول پاسخگویی به شبهات دینی مردم نیست؟ حوزه مسئول لاابالی‌گری فرهنگی در جامعه نیست؟ حوزه مسئول فکر و اندیشه ده‌ها میلیون جوان این کشور نیست؟ حوزه مسئول فضای فکری و فرهنگی دانشگاه‌های تهران نیست که تنها 130 کیلومتر آن طرف‌تر از قم قرار دارند؟! راستی حوزه کدام جای خالی را پر کرده است تا به حسب آن نیز مورد نقد قرار گیرد؟!

خطر بزرگ

با این توضیح خطر بزرگ رخ می‌نماید؛ خطر تضعیف اسلامیت نظامی‌ست که اسلامیت محور اصلی آن است. ما حوزه را مسئول اصلی اسلامیت نظام می‌دانیم. اگر حوزه‌ها درست عمل می‌کردند، امروزه شاهد ضعف غیر قابل انکار در این عرصه نبودیم. کسی که منکر این مطلب باشد، باید خود را آماده‌ی پاسخگویی به میلیون‌ها هم وطن بکند که مدعی واقعیتی غیر از آن هستند!

به یاد دارم. اوایل طلبگی ما بود و در جمع‌های کوچک طلبگی گاه و بی‌گاه وارد گود بحث‌های سیاسی می‌شدیم. آقای هاشمی رئیس جمهور بود و هنوز خیلی چیزها رو نشده بود. هر چهل روز یک سد افتتاح می‌شد و پروژه‌ای کلنگ می‌خورد. در این دوره، خیلی‌ها هاشمی را با مقام معظم رهبری حفظه الله مقایسه می‌کردند!!!

به یاد دارم که اغلب در جایگاه مخالف ظاهر می‌شدم و عمده دلیلم که امروز نیز پس از گذشت سال‌ها سخت بدان ملتزمم، این بود که نظام ما، اسلامی است و نظام اسلامی را اگر به یک سه پایه تشبیه کنیم، که در کنار اقتصاد و سیاست، مثلا یکی از پایه‌ها هم اسلامیت نظام باشد، اگر این سه پایه متناسب با هم رشد نکنند، ناچار روزی این سه پایه سرنگون خواهد شد. مهم این نیست که سد بزنیم و برق تولید کنیم، مهم این است که این برق برای چه و در کجا و توسط چه کسانی به مصرف خواهد رسید!

آیا ما دنبال ژاپن شدن بودیم و شهدای ما به همین منظور در خون خود غلطیدند؟ آن روزها وقتی گفته می‌شد، ممکن است روزی در خیابان‌های همین کشور علیه اسلام و حکومت اسلامی شعار داده شود، کسی قبول نمی‌کرد. اما واقعیت زمان، آن را به همه‌ی ما نشان داد.
آیا وقت آن نرسیده است که حوزه‌های علمیه به خود بیایند و از فتنه‌های سال‌های 78 و 88 عبرت بگیرند و پیش از آن که دیر شود، اقدام به تحول نمایند.

دلایل ضعف عملکرد حوزه‌ی پس از انقلاب

برخلاف تصور عمومی، هیچ انقلابی در یک مرحله انجام نمی‌گیرد. انقلاب‌های مشابه انقلاب اسلامی مردم شریف ایران، دارای لایه‌هایی است که اهم آن‌ها عبارتند از:

1. انقلاب سیاسی؛ که در با تغییر رژیم و تبدیل شاهنشاهی به جمهوری اسلامی رخ داد.
2. انقلاب ساختاری؛ انقلاب ساختاری به معنای تغییر ساختار دولت‌ها به منظور چینش جدید قوا در راستای تحقق اهداف نظام سیاسی. این سطح از انقلاب نیز با نگارش قانون اساسی و تشکیل برخی از نهادهای مردمی مانند سپاه و بسیج و... کامل شد.

3. نظام سازی در عرصه‌های مختلف؛ به معنای تعریف نظام‌های اقتصادی، فرهنگی، علمی و... برای انقلاب در راستای اهداف آن است. این مرحله همان چیزی است که ما در آن متوقف شده‌ایم و با گذشت 34 سال از انقلاب اسلامی هنوز اندر خم یک کوچه‌ایم. کدام فرهیخته‌ی آشنای به اسلام، می‌پذیرد که فقه ما توانسته است، نظام اقتصادی تنظیم کند. یا نظام فرهنگی بنویسد و حدود و صغور آن را بر مبنای کتاب و سنت تعیین نماید.

این بخش همان مطالبه رهبر معظم انقلاب در دیدارهای متعدد با فرهیختگان حوزه بوده است. ایشان مکرر نگرانی خود را از رکود در این مرحله که محتوایی‌ترین بخش هر انقلابی است، ابراز داشته‌اند. چرا پس از 34 سال هنوز باید رهبر انقلاب، سبک زندگی اسلامی را از فرهیختگان مطالبه نماید!
حال جای این سوال است که کدام نهاد باید عهده‌دار نظام سازی باشد؟ دولت، دانشگاه‌ یا حوزه؟ آیا جز این است که حوزه، مرکز علمی تشیع است و باید به وظیفه‌ی تاریخ خود در تولید تمدن اسلامی جامه‌ عمل بپوشاند؟

سطوح تحول در حوزه و راه‌کارهای آن

تحول در حوزه در دو سطح باید انجام بگیرد.
یکم: تحول در سطح مدیریت حوزه
دوم: تحول در سطح نقد روش‌های علمی موجود و تحول در روش فهم دین
در بخش‌های بعدی هر کدام از آن‌ها را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
 
محمد تقی اکبرنژاد/رجا نیوز
 
حرف مردم
نام شما:
ایمیل شما (نمایش داده نخواهد شد):
حرف شما: